خلاصه ماشینی:
"یک بار حضرت آیت الله مدنی بنده را احضار کرد و گفت: «طاهرزاده!در مرکز حزب خلق مسلمان که در منطقهای فقیرنشین،درست روبروی مرکز شرکت واحد اتوبوسرانی تبریز واقع شده،به مقدسات توهین میکنند.
آیت الله شریعتمداری به عنوان روحانی در سطحی نبود که کسی به خود اجازه بدهد از مهر او در پای اعلامیه استفاده کند،پس حتما آن روحانی مورد وثوق ایشان بود که چنین کاری کرد.
» وقتی نتیجه این جلسه را به شهید مدنی گفتید،ایشان چه واکنشی نشان داد؟ قبل از اینکه خدمت آیت الله شریعتمداری بروم و آن مدارک را به ایشان بدهم،به آیت الله مدنی گفتم:«فکر میکنید این کار چه نتیجهای داشته باشد؟»ایشان گفت:«من فکر میکنم حداقلش این است که آیت الله شریعتمداری باور میکند که از همان اول در اظهاراتش صداقت نداشته.
ایشان برگشت و به من نگاه کرد و پرسید:«چه پیشنهادی داری؟»با وجودی که به درستی و غلطی آن پیشنهاد مطمئن نبودم،آن را خدمت آیت الله مدنی عرض کردم و گفتم:«پیشنهاد میکنم حضرت امام شخصا برای حل این معضل به دیدار آیت الله شریعتمداری بروند.
به عنوان مثال همان حرفی که به من زد و گفت:«چرا شما نباید عبا را به دوش آیت الله مدنی بیندازید؟»احتمالا دادمان از این نظر و با توجه به ارتباطی که با جواد حسینخواه داشت و ضمن اینکه با آیت الله مدنی هم در ارتباط بود و با ایشان مؤانست داشت،در اینباره ایشان صحبت کرد.
خدا بیامرزد شخصی به نام حاج حیدر دوزدوزانی از دوستان آیت الله مدنی به دادم رسید و گفت:«فی الواقع اگر کسی در این جمع بیادبی کرده،خود ایشان[بنی صدر]است."