خلاصه ماشینی:
"معصومه سیحون در شیوهء کار خود تنها یک عرضهکننده صرف آثار هنری نبود.
واضح است چنین پدیدهای را میبایست به تکرار،پاس میداشتیم،اما همیشه فاصلهای بود.
آنان که دستی در کار داشتند،همواره از خوفی که به زندگی او در پیش از انقلاب باز میگشت،اشاره داشتند و شانه از بار مسؤولیت تهی میکردند،درحالیکه بر همگان معلوم بود سیحون بر ساحت هیچکس و هیچچیز جز هنر و هنرمندان این سرزمین،سر ارادت نسود و نمیسود.
نصراللهی از این بابت همواره خود را ارادتمند بانوی گالری سیحون میداند؛ارادتی که از آنسو به خوبی قابل مشاهده بود.
تمامی این مدت با سهراب بودم؛مواظبم بود.
تمامی خطرات یکطرف؛آنچه مرا عذاب میداد،این بود که،چهطور انتظار بکشم کسی بمیرد تا من با قلب او زندگی کنم؟6 برای نخستینبار نمایشگاهی از آثار"هنرمندانی همچون احصایی،رضا مافی،علیرضا اسپهبد،جعفر روحبخش، فرامرز پیلارام و سهراب"7در گالری سیحون به نمایش درآمد."