خلاصه ماشینی:
"جغرافینویسان عرب مراغه را پایتخت آذربایجان و مرکز لشرگاه اسلام نوشتهاند و وجه تسمیهی آن را براساس یک افسانه چنین بیان میکنند:«در سال 321 هجری موقعی که مروان بن محمد،والی ارمنستان و آذربایجان،زمانیکه از جنگ موقان(مغان)و گیلان باز میگشت،به علت سبزوخرم بودن این منطقه لشکر در آن فرود آورد و (به تصویر صفحه مراجعه شود) چون در آنجا سرگین فراوان و چهارپایان سپاه در آن خاک و سرگین میغلتیدند،پس بدانجا گفتند:«قریهی المراغه»و سپس واژهی قریه را از آن برداشتند و مراغه بماند،یعنی جایی که ستور در آنجا به خاک بغلتند».
همچنین در کتاب«زندگانی زرتشت»نوشتهی اردشیر جهانیان درباره نسب و زادگاه زرتشت،آمده است:«دوشیزهای پاک سرشت به نام«دغدویه»از اهالی«رگه»یا«مه رگه»که میگویند این شهر در آذربایجان واقع بوده و گویا همان مراغهء امروزی باشد،به خاطر جنگ و خونریزی و ستمگری اهالی آزرده خاطر شد و با پدرش به شهر ری که در اطراف حضرت عبد العظیم امروزی قرار داشت،روی آورند،اما در آنجا نیز اوضاع مردم را بهتر از جاهای دیگر نمیبینند و پس از تحمل رنج و ناراحتی بسیار مجددا به شهر خود بازگشته و این دوشیزه با پسر عمویش «پوروشسب»ازدواج مینماید.
3-کوی اتابک(آتابیگ): از طرف جنوب به خیابان اوحدی و از مراغه از دوران سلجوقیان،بهخصوص قرن ششم آثار ارزندهای چون:گنبد سرخ،گنبد کبود،برج مدور برپاست که هریک از نظر هنر معماری دوران سلجوقی از ارزش و اعتباری در زمینهی هنر آجرکاری و تزئین نمای بنا با آجر و کاشی از نمونههای کمنظیر در هنر معماری ایران به شمار میروند مراغه با پیشینهی تاریخی پرباری که دارد،میطلبد تا چندین جلد کتاب،علاوه بر آنچه نگاشتهاند،از زوایای مختلف بر آن به رشتهی تحریر درآید مشرق به خیابان خواجه نصیر محدود میباشد."