خلاصه ماشینی:
"به مناسبت این که میلیونها مسلمان در اتحاد شوروی زندگی میکنند امام، که در عین عمل به وظایف خود در داخل کشور، همواره به فکر سایر مسلمانان و بلکه همه مستضعفان جهان است و به حق، امام امت و پیشوای اسلام جهانشمول است، فرصت را مغتنم شمرد و این تکلیف الهی سنگین را هم انجام داد و طی نامهای مستدل و منطقی، با قدردانی از تسهیلاتی که آقای گورباچف برای مناطق مسلماننشین آن کشور قائل شده و اجازه اذان گفتن در مناره مسجد را پس از هفتاد سال به آنان داده است، روی چند نکته تکیه فرموده است: اولا نظام بلشویکی را ورشکسته اعلام کرد و گفت: «رهبر چین ضربه اول را به کمونیسم در بعد اقتصادی وارد آورد و شما ضربه دوم را»و این عجیب است که رهبر شوروی در پاسخ امام، این مطلب را رد نکرد و در برابر آن، موضع دفاعی به خود نگرفت، با این که در بعد عقیدتی، تا حدی موضع گرفت، و این خود یک اعتراف ضمنی است که امام از گورباچف گرفته است.
ما اگر تفکر فلسفی را از آنان بگیریم آثار علمی و حتی نظر سیاسی آنان، این رنگ و بو را ندارد و نمیتواند در برابر فلسفههای غرب و شرق اظهار وجود کند؛پس چرا با این شدت و صلابت آن را بکوبیم و طلاب را از آن فراری دهیم و از خواندن آن محروم کنیم؟ باری، از همه این حرفها که بگذریم، مبارزه با فلسفه و کلام و اجتهاد پویا، اگر در گذشته صرفا بعد علمی داشت، اینک بعد سیاسی پیدا کرده است زیرا انقلاب اسلامی، از میان علما و دانشمندان متفکر فلسفهدان و عارف و مجتهدان شجاع صاحبنظر و روشنفکر، پدید آمد و رشد یافت و با حمایت آنان ادامه دارد و اگر خدای نکرده روزی آنان حمایت خود را از انقلاب را به باد فنا میدهد و تدریجا همان مساعدت قبلی خود را هم از آن دریغ خواهد کرد."