خلاصه ماشینی:
"علوم انسانی نیز همانند علوم تجربی و خالص نیز هریک دارای سیر تحول و رشد میباشند؛همانگونه که پیشرفتهای علم پزشکی در زمان حاصل میشود، هنر نیز برای خود تاریخی دارد و یا همانگونه که دگرگونیهای میکانیکی و مباحث شیمی پا بپای نسلها پیش آمدهاند و ادبیات و فلسفه نیز در طول تاریخ فراز و نشیبهای دیدهاند و به دست مردمانی از گوشهای به گوشهای همراه زمان پیشآمدهاند؛ناگریز مذهب نیز از این سرنوشت محتوم مستثنی نبوده است زیرا که مذهب همچون فلسفه، ادبیات، هنر و حتی تاریخ نیز خود تاریخی دارد که البته هم شباهت فراوان با سایر علوم انسانی دارد و هم ویژگیهای خاص خود را؛زیرا مذهب یا بهتر بگوییم احساس مذهبی با شیوع نوع انسان برای خود جای پای ثابت و مناسبی در سرشت و طبیعت یا به تعبیر بهتر در فطرت انسان باز کرده بود و از این جهت بسی قدیمتر از هنر و فلسفه بود ولی آیا این احساس مذهبی چگونه بوده است؟و چه انجامی یافته است؟خود داستانی دراز دارد.
البته در این کلام جای بحث است، زیرا که آیا مردمان زمان ما از انسانهای اولیه در ابعاد دیگر زندگی توحش کمتری دارند؟و آیا اینکه درجه کمال تمدنی و دینی دقیقا در رابطه کمال اخلاقی است؟اما از آنجا که هرگونه پژوهشی درباره دین ارج فراوان دارد، پرسشی از همان آغاز شاید ذهن ما را به خود جلب کند که آیا بنیاد دین در خرد آدمی نهفته است؟ یعنی انسان به مرور زمان که خردمند شده و از نیروی تعقل بهرهمند گردیده است به دین و مذهب روی آورده است و ازاینرو خردمندان، دینداران واقعی یا دیندارترین مردم هستند؛و نتیجه اینکه کسانی که از راه خرد به دین و مذهب روی میآورند و با استدلال، عقاید دینی را میپذیرند یا از آن دفاع میکنند درواقع خط تاریخی دین را آنان تعقیب میکنند و اصولا اگر دینی بر پایه استدلال عقلی متکی بود؛پیروی از آن میتواند مورد مطالعه قرار گیرد."