چکیده:
فلسفة اسلامی همواره در تاریخی درازمدت با امواج گوناگون و شکنندهای از مخالفتها و شبه تراشیها مواجه بوده و پژوهش های عمیقی برای دفع آنها انجام گرفته است، و همین امر موجب رشد کمّی و کیفی فلسفة اسلامی شده است. اگر روزگاری جبر و تفویض، حدوث زمانی عالم، زیادت صفات واجب و نفی علت غایی، نفی ضرورت و اعتقاد به اولویت، مرئی بودن خداوند، نفی حسن و قبح ذاتی و مخدوش شدن عدل الهی و دهها مسئلة دیگر، فلسفة اسلامی را به چالش میکشید، و چنانچه روزی امواج گوناگونی از ایسمها به بازار اندیشه راه مییافت و چند صباحی رونق میگرفت و فلسفه و فلاسفة اسلامی را درگیر میساخت و آنان ناگزیر میشدند که با پژوهش و نوآوری، سنگر دفاع را مستحکم سازند و در برابر تجددخواهی الحادی به مقاومت بپردازند، اکنون دورة فراتجددخواهی یا پستمدرنیسم رسیده و شعار طرفداری از کثرت و انشقاق و نسبیت سر میدهد. این نگرش، حاکمیت و بیطرفی عقل را موهوم میشمارد؛ عقیده به پیشرفت را نفی میکند؛ به هیچانگاری (نیهیلسم) گرایش دارد و فرهنگهای بومی و متقابل را با همة ویژگیهایشان پذیرا میگردد. گفتنی است که در این شرایط نیز افقهای نوینی در برابر فلسفة اسلامی گشوده میشود و به پژوهشهایی گستردهتر نیاز دارد.
Muslim philosophers have since their long history encountered lots of severe surges of doubts and oppositions, so they did their best to remove them all through deep investigation which brought about the progress of Islamic philosophy both in quantity and quality. Muslim philosophers were sometimes challenged by such questions as, determinism, the temporal creation of the world, the otherness of divine attributes than His Holy Essence, the denial of the final cause, the denial of necessity and proposing the idea of priority instead, that God can be seen, the denial of intellectual (essential) good and evil and proposing the divine command theory which would affect the divine justice, and so on. Such issues along with new isms would go like hot cakes for a while challenging Muslim philosophers who on their own behalf fought against atheistic modernism. Now and in a new guise it is post-modernism’s turn to chant the slogan of relativism and pluralism denying the impartiality of the intellect. Having believed in nothing (nihilism) rejecting the belief in progress, post-modernism embraces different and contrary ethnic cultures as true. Within such situation, once more new horizons are opened for the Muslim philosophers expected to do deeper wider researches.
خلاصه ماشینی:
"همان طور که نتیجه اعمال نیک یا عین اعمال نیک،رسیدن به بهشت و نهرها و حور و قصور است؛نتیجۀ اعمال بد یا عین آن،جهنم و زقوم و حمیم و غل و زنجیر آن است و این هر دو مقتضای نظام قضا و قدر است و این است که باید راه را از چاه تمیز دهد و خود را در چاه تمیز دهد و خود را در قعر چاه ویل عذاب و کیفر اخروی سرنگون نسازد: مزرع سبز فلک و داس مه نو#یادم از کشتۀ خویش آمد و هنگام درو کسی که خار کشته،خرما نمیچیند و کسی که پشم رشته،حریر و دیبا نمیبافد: خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم#دیبا نتوان بافت از اینکه رشتیم عقاید باطل و اخلاق زشت و ملکات ناپسندی که در نفس رسوخ یافته و ریشه دوانیده است، انسان را بشدت میآزارد.
در این جا برای روشن شدن مطلب به چند پرسش،پاسخ میدهیم: الف-بدون شک در میان پیروان مکاتب و مذاهب مختلف،کسانی هستند که عقایدشان درست است؛یا اینکه در میان احکام و داوریهای ذهن یک انسان،حتما مواردی هست که درست میباشد؛ پس چرا باید همۀ انسانها حرکت فکری را با شک آغاز کنند؟و نیز چرا باید در تمامی داوریهایش شک و تردید روا کرد؟ در پاسخ باید گفت:در مورد امکان وجود موارد درست،در میان عقاید موجود انسانها،به این نکته باید توجه کرد که اگر بنا را بر این بگذاریم که از این همه عقاید و جهانبینیهای موجود،یکی درست باشد؛حال،افرادی که پیرو آن عقیده هستند،با پیروان عقاید باطل چه فرق خواهند داشت؟ زیرا،اینکه بر صواب است و اینکه بر خطاست،هیچ کدام شخصا تحقیق نکرده و هر دو عقاید خود را تنها از راه تعلیم و تلقین پذیرفتهاند؛بنابراین ترجیح یکی بر دیگری مبنایی نداشته؛بلکه بر اساس تصادف خواهد بود."