چکیده:
سرمایهداری طی دو دوره تکوین خود در طول تاریخ،از طریق اهرمهای خود که همان شرکتها باشند،سلطه خود را بر تمامیشئون زندگی انسان آمریکایی گسترده است.به گونهای که به سختی میتوان چیزی را تصور کرد که خارج از حیطه عمل شرکتها به دست آنها برسد.نویسنده این مقاله معتقد است که سیستم سرمایهداری که در طول حیاتش بنا بر اقتضای ماهیت خود انسان غربی را در قالب هیئت کنونی خود شکل داده است، اکنون در حال ورود به مرحله دیگری است.مرحلهای که او آن را سرمایهداری آگاهی مینامد که در جریان آن، این سیستم بر آگاهی انسانها و ثمرات آن که همان تولیدات معنوی باشد نیز کنترل پیدا کرده و آن را به کالایی برای فروش در بازار عرضه و تقاضا تبدیل میکند. دراین دوران جدید، سرمایهداری علاوه بر فروش محصولات تولیدی خود، به فروش تجربههای تولیدی نیز میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"نویسنده این مقاله معتقد است که سیستم سرمایهداری که در طول حیاتش بنا بر اقتضای ماهیت خود انسان غربی را در قالب هیئت کنونی خود شکل داده است، اکنون در حال ورود به مرحله دیگری است.
مرحلهای که او آن را سرمایهداری آگاهی مینامد که در جریان آن، این سیستم بر آگاهی انسانها و ثمرات آن که همان تولیدات معنوی باشد نیز کنترل پیدا کرده و آن را به کالایی برای فروش در بازار عرضه و تقاضا تبدیل میکند.
و به این ترتیب وحشتزده، به منظور به جای آوردن مناسک مخصوص این خدا با زحمت بیشتر، بخشهای بزرگ تری از آنچه را که آنها به تنهایی تولید میکنند (چون این کار است که کل ثروت را تولید میکند) در قالب ضمانتها و پسران خود، برای دور کردن جنگ و نزاع قربانی میکنند.
این کار چگونه انجام میشود؟ از طریق همان روند تاریخی اروپای غربی که برای به گند کشیدن جهان در دو دور نخست سرمایهداری مورد استفاده قرار گرفته است ـ یعنی تخصیصگرایی.
اما به هر روی من حرامزادگان را مقصر میدانم، چرا که در وهله اول این، آنها هستند که تمام قدرت را در دست دارند و در وهله دوم،آنها از قبل این قدرت است که به طرزی شرمآور به ثروت دست یافتهاند و سوم و مهمتر از همه اینکه من از کسانی که دنیا را به گند میکشند خوشم نمیآید و این تنفر من به این دلیل نیست که من نسبت به ثروت آنها حسادت میکنم."