خلاصه ماشینی:
"ساعت زنگ میزند.
روی بالش میگذارم.
پیژامهام را میپوشم،به آشپزخانه میروم.
میروم توی وان،حوله را برمیدارم،صورتم را با آن میشویم،شانه را برمیدارم،خودم را با آن خشک میکنم،مسواک را برمیدارم،سرم را با آن شانه میزنم،لیف را برمیدارم.
دندانهایم را با آن مسواک میکنم.
ساعتم را باز میکنم و حلقهام را درمیآورم.
کفشهایم را میکنم.
به سمت پلهها میروم،بعد در آپارتمان را باز میکنم.
آسانسور را از طبقه پنجم به طبقه اول میآورم.
نه ردیف پله را بالا میروم تا به خیابان برسم.
از اغذیهفروشی روزنامه میخرم،بعد به ایستگاه تراموا میروم و ساندویچ میگیرم و وقتی به دکهء روزنامهفروشی میرسم سوار تراموا میشوم.
سه ایستگاه پیش از سوار شدن پیاده میشوم.
جواب سلام نگهبان را میدهم.
نگهبان سلام میدهد و میگوید،بفرما تا چشم هم میگذاریم اول هفته است و هفته تمام شده.
وارد اداره میشوم،خداحافظی میکنم،کتام را روی میز میآویزم،روی چوبرختی مینشینم و کارم را شروع میکنم.
هشت ساعت کار میکنم."