خلاصه ماشینی:
"توی کارتونهای طنز،صرف خندیدن مهمه یا اشاره به نکتهای خاص؟ مثل روز روشنه که اگه هر دوشون باهم باشن بهتره.
ولی فکر نکنم تو این کار بشه زیاد روی مردم حساب کرد.
ولی من یه ایده یا فکر رو برای همیشه نگه داشتم و اون اینکه سبک طنز رو جدی بگیرم.
»این موضوع شبیه اینه که برای رسیدن به قله اول باید راه هموار باشه.
و تنها کسانی هستن که طبق قانون شایستگی سنجش و قضاوت در مورد کودکانشون رو دارن که چه چیزی باید بخونن و چه چیزی نخونن.
در ضمن اینم میدونم که نباید ارزش کار رو با کلمات توصیف کرد،بلکه باید خود کار به نحو احسن انجام بشه و نباید با کلمات اثر رو توضیح داد چونکه باعث سردرگمی و گیجی میشن.
یعنی اینکه کار به صورت دقیقی انجام نشده و به اندازه کافی واضح و آشکار نیست.
میتونی به کسی که فقط یک پا دارد بخندی؟ هرکسی میتونه بخنده ولی هیچ وقت پیش اونی که که فلجه این کار رو نمیکنیم.
اونها فکر میکنن که چون فکر میکنن وجود دارن ولی این کافی نیست.
همینکه شما فکر کنین باعث نمیشه وجود داشته باشین.
اگر بازیگر از این نوع تماشاگر هم نتیجهای نگیره کار سخت میشه.
اگه بازیگر بره و توی یه چاردیواری برای خودش کار کنه کسی گردهشو نمیشکنه.
ولی فقط دربارهء دوست داشتن و مخالفت با جنگ.
من فکر میکنم نمیشه زیاد با این نوع شعر رابطه برقرار کرد.
منم باید بیرون از دانشگاه بودم و روی چیزهایی که میخواستم کار میکردم.
من توی این چهار سال نه برنامهای داشتم و نه چیزی یاد گرفتم."