چکیده:
ایران باستان در فاصله ی حکومت هخامنشیان و اشکانیان، که قریب صد سال گزارش شده است، دچار آشفتگی فرهنگی و تربیتی شد. این تیرگی نتیجه ی حمله اسکندر مقدونی به ایران و انقراض امپراتوری هخامنشیان بود. در این مدت طولانی، اسکندر و جانشینان او برای یونانی مآبی نمودن فرهنگ دیرینه ی ایران تلاش نمودند، منتها توفیقات لازم را به دست نیاوردند، ولی توانستند تا حدودی تاثیر فرهنگی- تربیتی بگذارند. در این مقاله با طرح چند سؤال اساسی و یافتن پاسخ آن ها، به تبیین این دوره پرداخته شده است و جهت جلوگیری از سلطه ی بیگانه، توصیه های برگرفته از این مقطع تاریخی ارائه گردیده است.
خلاصه ماشینی:
"مجلهی مطالعات ایرانیدانشکدهی ادبیات و علوم انسانیدانشگاه شهید باهنر کرمانسال نهم،شمارهی هفدهم،بهار 1389 دوران آشفتگی فرهنگ و تربیت ایران باستان(یونانی مآبی)* دکتر عباسعلی رسمی نسباستادیار دانشگاه شهید باهنر کرمان کیده {IBایران باستان در فاصلهی حکومت هخامنشیان و اشکانیان،که قریب صدسال گزارش شده است،دچار آشفتگی فرهنگی و تربیتی شد.
تبلیغات حاکمان یونانی علیه ایران سبب متحد شدنآنها تحت فرمانروایی اسکندر مقدونی گردید و او با بهرهگیری از زمان و موقعیتیکه براساس آن درباریان هخامنشی گرفتار فساد اخلاقی،زیادهخواهی و بی رحمینسبت به یکدیگر و مردم در بخشهایی از خاک ایران شده بودند،توانست به اینامپراتوری حمله کند و آن را منقرض سازد و بیش از یک قرن کشور ایران را دچارفرهنگ یونانی مآبی بر فرهنگ ایران فراهم نماید.
طبق نظریهی سوم که اسکندر در پی تصرف ایران و نفوذ فرهنگ هلنیستی واضمحلال فرهنگی ایرانی بود،لازم است که ابتدا در خصوص این فرهنگ مقدمهای دانسته شود:«دوران ارسطو را دوران هلنی3میگفتند.
یکی از صاحبنظر چنین تحلیل مینماید:«هنگامی که اسکندر ایران را فتح کرد،فرهنگ یونان هنوز از اوج خود نیفتاده بود-و ملاک ما در ابراز این نظر،تنوع و غنای این فرهنگ در دورهی مورد بحث است-جانشینان اسکندر بیش از یک قرن بر ایران تسلط داشتند.
کشمکشی شدید بینشکل عینی و اشکال قالبی از یک طرف و هنر تجریدی،رمزی و تزیینی،از طرفدیگر،در سرزمین ایران در گرفته بود و با اینکه ایرانیان از رهبری مطلوب محروم واز نظر سیاسی منکوب شده بودند و از پایتختهای بزرگی که بتواند مظهر افتخار وآرمان ایشان باشد،بینصیب مانده بودند،مع هذا فطرت مردم و طرز تفکر و زندگیشانزنده ماند و پیوند خود را با گذشته حفظ کرد."