چکیده:
محیی الدین ابن عبد الله حاتمی طائی اندلسی،ملقب به شیخ اکبر و مشهور به ابن عربی،متوفای 628 هجری قمری،از صوفیان و عارفان بزرگ اسلامی است که با ظهور وی عرفان اسلامی به تدریج رنگ و بوی تازهای یافت و در مسیر ویژهای قرار گرفت.مهمترین وجه عرفان ابن عربی عبارت بود از بیان حقایق و مکاشفات عرفانی در ساختار یک منظومه علمی و نظری که تا پیش از وی سابقه نداشت.شیخ اکبر در ارائهء حقایق عظیم و لطایف دقیق و ظریف عرفانی آنچنان نبوغ و هنرمندی از خود نشان داده است که تاکنون در عالم تصوف،کسی یارای خروج از مرزهای ساختار نظری عرفان او و در افکندن طرحی جدید را پیدا نکرده است.صوفیان و عارفان محقق پس از او عمدتا میراثدار و شارح مکتب او بودهاند.حتی مخالفان سرسخت ابن عربی نیز نتوانستهاند از نفوذ گسترده او خود را برکنار نگاه دارند.
خلاصه ماشینی:
"پس از او این جنبهء عرفان به سرعت جای خود را در عالم تصوف پیدا کرد و کمتر از یک قرن از روم تا هند را فرا گرفت(زرینکوب،6731:911)و جزء برجسته هویت تصوف اسلامی شد،به گونهای که تصوف ایرانی که تصوفی عمدتا سکری و شهودی بود،نه تنها با آن عجین شد،بلکه عمدهء شارحان برجسته و مهم آثار ابن عربی را عارفان و صوفیان ایرانی تشکیل دادند و عرفان نظری ابعاد گسترده و ژرفی یافت.
3-نفوذ در مخالفان سرسخت و منعطف ساختن آنان(تبدیل خصومت به رفاقت):با آنکه تصوف به لحاظ ماهوی هیچگونه تجانسی با علوم بحثی و مدرسی ندارد و معرفت واقعی را ورای اینگونه علوم میداند اما برخی مشایخ و شارحان کتب و اقوال صوفیه به تدریج و تحت تأثیر ابن عربی از تصوف،نوعی علم الهی ساختهاند که چیزی بین حکمت و کلام و در حقیقت نوعی علم کلام اشراقی و عرفانی محسوب میشود.
ابن عربی با توجه به آشنائی گسترده با علوم زمانهء خود،بویژه آشنائی اولیه با فرهنگ مغرب اسلامی و سپس حضور در مشرق اسلامی و آشنائی با آن،ضمن اخذ برخی آموزههای عرفانی مشرق اسلامی،برخی آموزههای غرب اسلامی را نیز که متأثر از عرفان مسیحی و یهودی و نوافلاطونیان بود،مطرح کرد که وارد تصوف مصر و سوریه و ایران شد(نفیسی،7731:45)زبان عربی و نحوهء تأویلهای عرفانی او،بویژه تأویلهای آیات قرآنی نیز که به وضوح در کتابهای فتوحات مکیه و فصوص الحکم مشهود است،چنان از ابعاد بدیع و نوآورانه برخوردار است که آثار عمیق خود را در فرایند تأویلهای عرفانی صوفیه بر جا گذاشت."