چکیده:
نظم و نثر ادب کهن فارسی،انباشته از ابیات و واژههایی در نکوهش و خوارداشت زنان است،که گویندگان آنها با استناد به آیات و حدیث،تلاش کردهاند،با نسبت دادن بسیاری از آنها به بزرگان دینی،ناخودآگاه،زنان را نادیده بگیرند و آنان را سراپا عیب و گناه نشان دهند. پژوهش پیشرو بر آن است که نشان دهد چرا آیات و احادیث،دستآویز این زنستیزی شده و کجفهمیها چهگونه میتواند گاهی تفسیر آیات و یا مضمون حدیثی را بهعکس نمایان کند. جامعهی آماری پژوهش را کتابهای قابوسنامه،کلیله و دمنه،طوطینامه،سندبادنامه،اغراض السیاسة فی اعراض الریاسة،راحة الارواح یا بختیارنامه،جوامع الحکایات و لوامع الروایات،تاریخ بلعمی، تاریخ جهانگشای جوینی،اخلاق ناصری،و نصیحة الملوک،از میان متون نثر،و دیوانهای شعر و مجموعهی آثار اوحدی،انوری،سنایی،مولوی،خاقانی،نظامی،و جامی،از میان متون نظم فارسی، تشکیل میدهند،که البته گاهی بنابر ضرورت،به برخی اشعار شاعران دیگر هم اشاره شده است. این بررسی نشان داد که برخی از تفسیرها و داستانهای قرآن،تحت تأثیر باورهای عرب جاهلی یا اسرائیلیات کتاب مقدس،آنچنان دستخوش آمیختگی شده است که گاهی شناخت درستی و نادرستی آنها از هم دشوار است.دربارهی احادیث هم میتوان گفت که بسیاری از این دست احادیث منسوب به پیامبر یا بزرگان دین جعلی است و سند معتبری برایشان وجود ندارد یا گویندگان آنها ثقه نبودهاند.بیشتر این احادیث،در اصل،امثال و حکم موروثیاند که به نام حدیث رواج یافته است.
خلاصه ماشینی:
"در پژوهش پیشرو،کتابهای قابوسنامه(عنصر المعالی 8631)،کلیله و دمنه(منشی 5531)،طوطینامه(ثغری 2531)،سندبادنامه(ظهیری سمرقندی 1831)،اغراض السیاسة فی اعراض الریاسة(ظهیری سمرقندی 9431)،راحة الارواح یا بختیارنامه(دقایقی مروزی 5431)، جوامع الحکایات و لوامع الروایات(عوفی 3531)،تاریخ بلعمی(بلعمی 1431)،تاریخ جهانگشای جوینی(جوینی 7631)،اخلاق ناصری(طوسی 9631)،و نصیحة الملوک(غزالی 1631)،از میان متون نثر،و سندبادنامه(عضد یزدی 1831)و دیوانهای شعر و مجموعهی آثار اوحدی (2631)،انوری(2731)،سنایی(4631؛8631؛2831)،مولوی(2631؛3631)،خاقانی(8631)،نظامی (3631)،و جامی(1731؛8731)،از متون نظم فارسی،بررسی شدهاند؛البته گاهی بنابر ضرورت،به برخی اشعار از شاعران دیگر هم اشاره شده است.
بهرغم آنکه بسیاری از سخنگویان ادب فارسی،با هوشیاری و هوشمندی، دچار جزماندیشیها و بدباوریها نشدهاند و با تکیه بر سیرت پاک بشری و تأکید بر یکسان بودن همهی آدمیان در پیشگاه پروردگار،به ستایش زنان و برجستهسازی موقعیت ایشان پرداختهاند،برخی دیگر از شاعران و نویسندگان فارسیگوی،برای اثبات نگرش منفی خود دربارهی زنان،از آیات و یا احادیث روایتشده از بزرگان دین استفاده کردهاند؛هرچند که پیوندهای دینی و عشق آنان به قرآن و سنت دلیل این مستندسازیها بوده است.
اشارهی شاعرانه به داستان حضرت یوسف،با این باور که زلیخا مایهی بدبختی یوسف بود،موضوع شایع بسیاری از ابیاتی است که در پی دور نگاه داشتن مردان از زنان بوده است،سنایی میگوید: یوسف مصری ده سال ز زن زندان دید- پس تو را کی خطری دارند این بیخطران؟ آنکه با یوسف صدیق چوناین خواهد کرد، هیچ دانی چه کند صحبت او با دگران؟ حجرهی عقل ز سودای زنان خالی کن، تا به جان پند تو گیرند همه پرعبران!(سنایی 4631:834) مولوی هم در مثنوی آورده است: و ار گریزم من،روم سوی زنان، همچو یوسف افتم اندر افتتان."