چکیده:
بر مبنای تعریف (یا تحلیل) سه جزیی معرفت، باور به یک گزاره آنگاه معرفت است که
آن باور، صادق و موجه(مدلل) باشد. در باب توجیه نظریههای گوناگونی ارائه شده
است که”تلائمگروی“ یکی از آنهاست. بر اساس این نظریه، توجیه هر باور مبتنی بر
نوعی ارتباط دوسویه با باورهای دیگر است. شبکة تارهای عنکبوت مدلی مناسب برای
این نظریه است: ارتباط دو سویة باورهای موجه آدمی با یکدیگر، مانند ارتباط دو
سویهی نقاط تقاطع تارها با یکدیگر، در شبکة تارهای یک عنکبوت است.
تلائمگروان در باب چیستی ارتباط یادشده، تاکنون، چهار نظریه ارائه کردهاند:
”استلزام ضروری“، ”سازگاری“، ”تبیین“ و ”مغلوب یا خنثیسازی“.
در نوشتة حاضر ضمن بررسی نظریههای چهارگانه ناکافی بودن آنها را برای توجیه نشان
میدهیم.
Prepositional knowledge has three necessary and sufficient components: justification، truth and belief. On this view، prepositional knowledge is، by definition (analysis) of knowledge. There are different kinds of theories of justification. One of them is coherence، according to which، a belief is justified if، and only if، it hast reciprocal relations to a system of beliefs. The theory employs the metaphor of a spider web: each intersection in the web has reciprocal relations to the others.
There are four kinds of theories of coherence: necessary implication، consistency، explanation and beating or neutralizing.
This article discuss critically the different kinds of theories of coherence and shows none of them is sufficient in explaining justification.
خلاصه ماشینی:
"لرر توجیه را چنین تعریف میکند: فاعل شناسایی s در پذیرش گزارة p آنگاه موجه است که، اگر و فقط اگر، پذیرفتن گزارة p در زمان t با مجموعة گزارههای پذیرفته شدة پیشین s، در تلائم باشد.
لرر ”توجیه تأیید شده40“ را بر مبنای ”نظام تأیید شده“ چنین تعریف میکند: فاعل شناسایی s در پذیرش گزارة p در زمان t آنگاه به صورت تأیید شده موجه است که، اگر و فقط اگر، پذیرفتن گزارة p در زمان t با نظام تأیید شدة s ،در تلائم باشد.
از این رو فاعل شناسایی آن گاه در باور یا پذیرشش نسبت به یک گزاره موجه است که از تلائم آن گزاره با مجموعة گزارههای پذیرفته شدة پیشین خود آگاه باشد و بتواند آن را بیان کند.
اگر فاعل شناسایی بداند که پذیرش گزارهای مانند p بر مبنای مجموعة گزارههای پذیرفته شدة پیشینش (اعم از گزارههای صادق و کاذب) معقولتر از هر گزارة رقیب مانند q است، در این صورت پذیرش گزارة p برای او توجیه شخصی دارد.
از نظر لرر یک گزاره آنگاه موجه است که پذیرش آن، با توجه به گزارههای پذیرفته شدة پیشین، از گزارههای رقیب معقولتر باشد نه آنکه از گزاره و یا گزارههایی از طریق قیاس و یا استقراء استنتاج شود، حال آنکه به وضوح مییابیم که بسیاری از گزارهها آنگاه برای ما موجهند که بتوانیم آنها را از گزاره و یا گزارههایی استنتاج کنیم و به بیان دیگر: به سودشان استدلالی در اختیار داشته باشیم."