خلاصه ماشینی:
"دکتر علی صادقی تهرانی:با توجه به آنچه فرمودید دو مورد جدی در این بحث به شرح زیر قابل طرح است: 1-اگر ما بپذیریم که اسلام درمورد همه چیز حکم دارد و خلایی در آن وجود ندارد،در واقع دیگر خلء حکم احساس نمیشود که عقل آن را تعیین کند.
عقل یک حقوقدان و عقل یک فقیه میتواند دو عقل متفاوت باشد،در بسیاری از موارد حکم اعدام یک امر عقلایی محسوب نمیشود و به نظر برخی از عقلا این امر عدل هم نیست،از طرف دیگر یک فقیه میگوید اگر کسی جان کسی دیگر را گرفته باید قصاص به نفس شود.
به عنوان مثال نمیتواند انسان را خوب بشناسد تا بتواند حقوق یک انسان را در یک جامعه نسبت به یک فرد،نسبت به خداوند تشخیص بدهد،چون نمیتواند ماهیت انسان را به خوبی تشخیص دهد،که انسان چه موجودی است،از کجا آمده،به کجا میرود و چه اهدافی را تعقیب میکند،چگونه میتواند به سعادت برسد؟ برخی از زوایای هستی خود انسان برای خود انسان پوشیده است و لذا ما میبینیم حتی در آن مکاتبی که فراتر از دین یعنی با قطع نظر از دین دارند روی انسانشناسی کار میکنند کلی اختلاف است.
اگر عقلی قرار است از خصوصیات جهل و ترس و هوای نفس برخوردار باشد،چطور میتواند یک منبع کشف مکتب باشد؟ حجت الاسلام موسویان:این سؤال به این بحث اشاره دارد که جایگاه عقل در کشف شریعت کجاست؟آیا تشخیص حق با آن انسان جاهل است؟ یا با یک منبعی که فارغ از ظلم،فارغ از جهل و فارغ از ترس و هواها و هوسهاست."