خلاصه ماشینی:
"طبیعت این تعاریف، همراه با بیاهمیت شدن موضوع رضایت شغلی و پایین بودن غنای شغلی و سوء مدیریتها-به ویژه در کشورهای در حال توسعه-باعث شده است که در چند دهه گذشته،موضوع کار به عنوان اشتغالی پویا،مفید و مؤثر(که در فرد رضایت خاطر ایجاد میکند و ما آنرا اشتغال مثبت طبقهبندی میکنیم)مفهوم واقعی خود را از دست بدهد و پدیده مشاغل کاذب،انگل و نامناسب با موقعیتهای خانوادگی و مضر به حال اجتماع مطرح شود.
برای مثال،اگر بخواهیم در ایران،که زیرساختهای اقتصادی مناسبی دارد،تنها در مقایسه با صنایع کوچک آمریکا،اشتغال ایجاد شود،برای هر اشتغال حد اقل 52 هزار دلار،یعنی معادل 7/5 تا 21 میلیون تومان سرمایهگذاری در بخش خصوصی لازم است و اگر این سرمایهگذاری برای اشتغال به عهده دولت باشد،برای یک جمعیت بیکار 1/5 میلیون نفری،در شرایط خوشبینانه،میانگین 52641 تریلیون تومان سرمایه میبایست تزریق شود که در توان اقتصادی دولت نیست.
نتیجهگیری با توجه به نکات فوق الذکر،ملاحظه میشود که آزادسازی برخلاف آنکه در نگاه اول موجبات بیکاری را در جامعه فراهم میآورد و مزیتهای نسبی رقبا باعث رکود در ساختار اقتصاد داخلی میشود،در عمل و در صورتی که مفاهیم کلیدی آن درست تفهیم شود،با اشتغال رابطه مستقیم خواهد داشت؛به این معنی که آزادسازی با تعدیل نیروی ما زاد-نیرویی که حذف آن از فرآیند رفتار بنگاه اقتصادی هیچگونه تأثیر منفی روی محصول نهایی یا خدمات ارائه شده نگذارد-زمینه اشتغال مثبت را فراهم میآورد."