چکیده:
مفهوم«ذوق8»را میتوان نقطهی عزیمتی برای دستیابی به درک عمیقتر معنای زیباییشناسی در تلقی جدید آن،که در عصر روشنگری به عنوان شاخهای از فلسفه ظهور یافت،قرار داد.ذهنگرایی،خودآئینی، همگانی بودن(کلیت)احکام،آزادی و شجاعت و به کار گرفتن فهم خود(بدون هرگونه قیمومتی)در اندیشهی روشنگری محور مباحثی شد که خود پدیدآورندهی حوزهی زیباییشناسی بود که در آن،مباحث زیبایی در چرخشی گسترده از موضوع«زیبایی»و تعریف و قواعد آن در هنر به مقولهی«ذوق»راه یافت.بدین ترتیب تعریف زیبایی جای خود را به مسئلهی رفتار و واکنش در برابر زیبایی داد.به همین دلیل هم تحلیل ذوقی موضوع زیباییشناسی را از بررسی قواعد هنر و زیبایی به موضوعی انسانشناسانه تبدیل کرد که تأسیس زیباییشناسی در معنای جدید آن را موجب شد.با این دید میتوان گفت موضوع خاص«زیباییشناسی»نه بیان مفاهیم و تعاریفی پیرامون هنر، بلکه بررسی حواس انسان در پیوند با دیگران است؛آن درک منطق خاص احساسات و عواطف انسانها و چگونگی انتقالپذیری این احساسهاست.حال در تجربیات هنری،که در آن بیش از دیگر تجربیات انسانی با حواسمان سروکار داریم،این مسئله نمود بیشتری مییابد.
خلاصه ماشینی:
"برجستهشدن نقش احساسات و تجارت حسانی در معنا و حقیقت زندگی در دیدگاه تجربیگرایی که این تأثیر را در زیباییشناسی به وجود آورد و در مفهوم ذوق نیز متبلور شد،به زبان تازهای برای حقیقتجویی اشاره داشت.
ولتر در مقالهای با نام«ذوق»در دانشنامهی فلسفیاش،با تکیه بر رویکردی تجربی ذوق را چنین تعریف میکند:«ذوق حسی است که با توسل به آن،طعم خوراک خود را میچشیم،به مثابه استعارهای برای بیان احساس ما در قبال زیبایی-به ویژه در مورد هنر-در بسیاری از زبانهای شناختهشده به کار گرفته شده است.
«در نظر او معنای ذوق تعادلی بین احساس درونی و خردگرایی است که در ما نوعی توانایی فاصله گرفتن از اشیاء ایجاد میکند تا قادر به داوری در مورد ضروریترین احتیاجات زندگی باشیم؛و بنابراین به ما این امکان را میدهد که با جهان بیرون و غرایز خود هماهنگ شویم.
اما در مقایسهی مقالهی روشنگری کانت با نقد سوم او،میتوان گفت که چون روشنگری به معنای آن است که باید اعمال و افکار ما برخاسته از فهم خود ما باشد،میتوان چنین برداشت کرد که روشنگری در فضای حسانی(یعنی با چشم خود دیدن،با گوش خود شنیدن،و با دست خود لمس کردن)و برقراری تجربهای زنده که بازی آزاد قوای ذهن در آن دخیلاند و نه تمکین کردن از آراء دیگران هنگامی که خود ما سیلقه و ذوقمان چیز دیگر میگوید.
5. سخنپایانی اگر موضوع فلسفه را جستوجوی حقیقت و به تبع آن معنای جهان بدانیم شاید جایی برای ذوق و ادراک حسانی پیدا نکنیم،اما در واقع زیباییشناسی به بطلان این تلقی رأی داد."