خلاصه ماشینی:
"در دیالوگ دون پدرو هر دو جمله به ضرب المثل تبدیل شدهاند؛این پرسوناژ در رابطه با طولانی نکردن بیان و تأکید بر صریح و موجز سخن گفتن بندیک و اهمیت تناسب کلام با حالات عاطفی انسان به او میگوید:چه ضرورت دارد که پل بسیار درازتر از پهنای رودخانه باشد؟در هر کار باید اندازه را نگه داشت(صفحه 33) یکی از شاخصههای دیالوگنویسی و تعریف دراماتیک زبان در دنیای نمایش به کارگیری قیاسهای ذهنی در دیالوگهاست که به تضاعف ما به ازاءهای محتوایی و حسی در کلام میانجامد و تعریف عنصر زبان در نمایشنامه را متمایز میسازد؛به دیالوگهای زیر توجه کنید:«او با سیمای یک گوسفند کارهای یک شیر زورمند را انجام میداد(صفحه 22)،«خیلی بهتر است انسان از شادی به گریه بیفتد تا از گریه دیگران شاد شود»(همان صفحه)،«من دوست دارم هر نیمهشب زوزه سگم را بشنوم تا صدای مردی که بیخ گوش من به عشق سوگند میخورد»(صفحههای 62 و 72)،«همانقدر که روزهای بهاری به روزهای زمستانی برتری دارد،زیبایی این به آن میچربد»(صفحه 92)،«آیا ممکن است از روی این خبر الگوی یک بدجنسی تازهای را برید»(صفحههای 53 و 63)،«نیمی از زبان بندیک توی دهان دون ژوان و نیمی از غم و غصه این یکی روی (به تصویر صفحه مراجعه شود) صورت آن یکی»(صفحه 83)،«چنان سمج و سرسخت مثل مگس پاییز به این غنچه بهاری چسبیده که دیگر دست از او برنخواند داشت» (صفحه 44)،«حالا باید مثل اردک تیر خورده برود توی نیها پنهان بشود و خون بالش را بلیسد»(همان صفحه)،«امیدوارم این مترسک بستان نصیب گرگ بیابان نشود»(صفحه 74) و..."