خلاصه ماشینی:
"اما فقدان را میتوان فقط در مورد موضوع معینی به کار برد که قصد طبیعت بر این است که حالت مفروضی را داشته باشد:بنابراین،بهطور مثال،کوری فقط در مورد آن چیزهایی به کار میرود که قصد طبیعت بر این است که ببینند؛و ازآنجاکه به وجود آمدن نه از لا وجود مطلق بلکه از لا وجودی ناشی است که در موضوع معینی،و دقیقا نه در هر موضوعی بلکه در موضوع مشخصی،جای دارد؛(زیرا آتش دقیقا نه از هر شیء غیرشعلهور،بلکه از شیء غیرشعلهوری ناشی است که بالطبع میتواند صورت آتش را به خود بگیرد)،فقدان یک مبدأ است.
اما این را که «از حیث عدد یکی است»میتوان به دو نحو بیان کرد: نخست:در مورد آن چیزی که از حیث عدد یکی دانست که بدون ویژگیهایی باشد که از حیث تعداد آن را متفاوت میسازند؛و بدیننحو است که گفته میشود ماده نخستین از حیث عدد یکی است؛زیرا تصور آن مستلزم فقدان همهء ویژگیهایی است که موجب تفاوت در تعداد هستند.
و ازآنجاکه،همانطور که ارسطو92در کتاب دوم ما بعد الطبیعه03خاطرنشان میسازد،هرچیزی که بافعل است فقط وقتی فعلیت دارد که قصد چیزی را دارد،باید مبدأ چهارمی را نیز در نظر گرفت،یعنی چیزی که مقصود عامل است؛و این چیز غایت13نامیده میشود؛و باید توجه داشت که هرچند هر عاملی،خواه طبیعی و خواه اختیاری،نیازمند غایتی است، باوجوداین،نتیجه گرفته نمیشود که هر عاملی به غایت آگاه است یا در مورد غایت میاندیشد.
زیرا دقیقا به دلیل واحدی نیست که جوهر بر موجودو کمیت و سایر مقولهها اطلاق میشود،بلکه موجود نامیده شدن همه آنها ناشی از این حقیقت است که آنها به جوهر نسبت داده میشوند که موضوع سایر چیزها است."