چکیده:
این مقاله به بررسی نطقهنظرات و دیدگاههای افلاطون دربارهی هنر و زیباشناسی میپردازد.در دنیای فلسفه،افلاطون از بزرگترین فیلسوفانی است که نظریات وی در بیشتر زمینهها ازجمله اخلاق، سیاست،روانشناختی،هنر و...همیشه مورد توجه بوده و تفسیرهای زیادی را نیز به همراه داشته است.اینکه افلاطون چه نوع تعریف یا تعریفهایی از واژهی هنر بهعمل آورده و آیا هنر را برای انسانها مفید و سودمند میداند ازجمله مواردی است که در این مقاله به آنها پرداخته شده است.به دلیل پراکندگی مطالب و دیدگاههای افلاطون در باب هنر و به دلیل متمرکز نبودن آنها در یک نوشتار،نوشتهها و کتابهای افلاطون مد نظر قرار گرفتهاند و همچنین برخی از تفسیرها و مطالب نوشتهشده در نقد افلاطون نیز ارزیابی شدهاند.
خلاصه ماشینی:
با وجود انتقاداتی نسبت به نظریات افلاطون دربارهی هنرهای زیبا،نباید (به تصویر صفحه مراجعه شود) فراموش کنیم که افلاطون اولین کسی است که فلسفهی هنرهای زیبا را بهوجود آورده و زیبایی مطلق را که در نظر او با خیر مطلق یکی است،شریفترین موضوع علم قرار داده است.
استدلال افلاطون که در هنرهای زیبا بارها مورد استفاده قرار گرفته،این نکته است که شعر یا نقاشی اساسا چیزی به انسان یاد نمیدهند و به همین علت فاقد ارزش و اعتبار هستند چرا که این هنرها تقلیدی از اشکال و حالات نفسانی انساناند.
علت بدبینی افلاطون چه میتواند باشد آیا بهراستی افلاطون با هنرهای زیبا دشمنی داشته است؟همانطوری که گفته شد افلاطون تقلید در (به تصویر صفحه مراجعه شود) هنر را مورد انتقاد قرار میدهد و هنرهای تقلیدی را فاقد ارزش و اعتبار میداند،که میتواند ناشی از این موضوع باشد که در یونان قدیم تقلید در هر زمینهای امر ناپسندی به حساب میآمد و از آنجائی که در هنرها تقلید وجود داشت،از ارزش و اعتبار آنها کاسته میشد.
در کتاب دهم جمهور افلاطون از هنر به عنوان تقلید یاد میکند و از دو نوع هنر سخن میگوید:یکی هنرهایی که موضوع آن فقط زیبایی اشکال است؛مانند خطوط رسم و نقش (به تصویر صفحه مراجعه شود) پارچهها و طرح زینتهای معماری و دیگر؛هنرهای توصیفی مانند ادبیات و نقاشی و نوعی از موسیقی که کار آن بیان و تجسم مشهودات و احساسات و عواطف است(افلاطون،جمهور،ترجمهی فواد روحانی؛ ص 597).