چکیده:
کیفر پارهای از گناهان در اسلام، خلود و جاودانگی در دوزخ است؛ اما این که خلود در دوزخ مستلزم عذاب
دائم است و یا این که خلود با انقطاع عذاب نیز میتواند همراه باشد، مسألهای است که آراء مختلفی درباره آن
اظهار شده است. عدهای از صوفیه که در رأس آنها عارف نامدار محیی الدین بن عربی قرار دارد، برآنند که هیچ
ملازمهای بین خلود در دوزخ و عذاب دائم وجود ندارد، بلکه بنابر دلایلی عذاب اصحاب آتش و کسانی که
جاودانه در دوزخ سکنی دارند، اجلی معین دارد و پس از سپری شدن این مدت، آنان از نعیمی که متفاوت با نعیم
بهشتیان است، بهرهمند میشوند. نوشتار حاضر به بحث و بررسی ادلهای که ابن عربی برای اثبات رأی و نظر
خود فراهم آورده و بیان نقدهایی که بر این نظریه رفته است، میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"لذا ابن عربی در این دو فقره آیه «انه من یأت ربه مجرما فان لا یموت فیها و لا یحیی» (طه / 74) را دال بر خوابی میداند که دوزخیان پس از عذاب به آن فرو میروند و در طی آن احساس ألم نمیکنند؛ اما در یکی از دو فقره میگوید این خواب همان رحمتی است که خداوند بر دوزخیان جاری میسازد و اهل دوزخ هیچگاه از آن بیدار نمیشوند (فتوحات، دارصادر، 1/290) و در فقره دیگر از بیداری دوزخیان برای همیشه از این خواب سخن میگوید، بیداریی که در پی آن راحت و لذت سرمدی است (فتوحات، تصحیح عثمان یحیی، 3/96-98) و این دو سخن با یکدیگر متعارض و غیر قابل جمع میباشد.
ب - استدلال بر مبنای فطرت توحیدی انسان از نظر ابن عربی انسان بنابر فطرت خود به عبودیت خویش نسبت به پروردگار متعال اقرار دارد چنانکه خداوند فرموده است: «و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم، ألست بربکم؟ قالوا بلی!» (اعراف / 172) (فتوحات مکیه، تصحیح عثمان یحیی، 1/257؛ 5/474) و حدیث «کل مولود یولد علی الفطرة» از رسول خدا (ص) نیز از همین معنا خبر میدهد و الف و لام در واژه «الفطرة» الف و لام عهدی است و اشاره به «فطرة الله التی فطر الناس علیها» (روم / 30) دارد (همان، 12/268و نیز نک: قیصری، 711؛ سبزواری، 441-442).
وی در کتاب اسفار و نیز شواهد الربوبیه به نقل سخنان ابن عربی و پیروان او در این باره میپردازد (اسفار، 9/346-362؛ شواهد، 313-319)، و مخالفت فقها و علمای علوم ظاهری را با صاحبان کشف درباره نظریه انقطاع عذاب، مورد انتقاد قرار میدهد و قائل است که به اعتقاد صدرالمتألهین، و بر خلاف نظر ابن عربی، منشأ عذاب ملکاتی است که صورت جوهری پیدا نموده و ذواتی قائم و فعال در نفس میباشند، و زوالی در آنها راه ندارد."