خلاصه ماشینی:
"در همین موقع بود ک براهنمائی«ناتلی»دست به تالیف کتاب «ایساغوچی»زدم،و هنگامیکه او«حدجنس»را برای من تعریف کرد و گفت: «هو المعقول علی کثیرین مختلفین بالنوع فی جواب ما هو»من فورا درباره آن مشغول مطالعه و بررسی شدم و آنچه را تا آن زمان شنیده بودم بر زبان آوردم.
1 بهمین منوال روزها و شبها را گذراندم تا اینکه جمیع علوم را کسب کردم و آن اندازه که یک فرد بشر میتواند بدان وقوف یابد،واقف شدم و آنچه را در آن زمان آموختم همین است که اکنون نیز میدانم و در حقیقت تا به امروز دیگر چیزی بر آن نیفزودم و حتی بکوچکترین نکات منطق و طبیعی و ریاضی واقف بودم.
در مدت بیست و پنج سال که در محضر وی بودم،چیزی که باعث تعجب من میشد این بود که«شیخ»هر کتابی را که بدست میآورد،مشکلترین قسمت آنرا انتخاب و بررسی میکرد و از این راه به ارزش علمی مولف کتاب پی میبرد،و میزان معلوماتش را تعیین میکرد.
» این سخن بر«شیخ»بسیار ناگوار آمد،و وی را بر آن داشت که مدت سه سال بمطالعه کتاب لغت بپردازد،«شیخ»کتاب«تهذیب اللغه»را که از«ابو منصور الازهری»بود از خراسان خواست و آنرا مطالعه کرد، و مقام و منزلت«شیخ»در این مورد نیز بسی ارجمند شد و دیگر کسی را با او یارای برابری نبود.
چهبسا که خانه و مسجد ناظر و شاهد بودند که وی در برابر قبله با قلبی پاک بطرف خداوند روی آورده است و چهبسا اوقات که در خواندن و مطالعه و شرح و تفسیر قران کریم مستغرق گردید و چهبسا گدایان و مستمندان که از دست وی صدقه دریافت میداشتند و بیآنکه توقع پاداش یا حقشناسی داشته باشد برای رضای خداوند آنها را معالجه و درمان میکرد."