خلاصه ماشینی:
"نخست آنکه ادبیات اقتضای زمان و مکان را پذیرفته،خیال و واقع و آنسوی واقع را تا حد غیر قابل تصوری شناخته است.
سوم آنکه ادبیات خود را وقف کاوش و جستجوی حقایق در زندگانی رؤیایی انسان کرده است.
چهارم آنکه ادبیات جدید بیشتر در جستجوی این بوده است که به عناصر ساده و پایدار تجارب افسانههای کهن،شاید تا اندازهی زیادی اساس نظمی توانند بود که آرامش و آسایش خیال در برابر این آشفتگیها و درهمبرهمیها به انسان میدهد.
سیاوش مطهری در این شرابسالی با چشمهای بدوی با چشمهای بدوی شیطان باز از کدام شهر مقدس میآئی با کوزههای آب تربت با کیسههای مهر و تسبیح (ای بال بال سایهی مژگانت همسنگ خفت و خیز پرطاووس لای کتابهای دبستانی) در این شرابسالی توی کدام میکده آیا قرآن چشمهایت را تلاوت خواهی کرد؟ با چشمهای بدوی ای بازماندهی قبایل هجرت از غارت قوافل غافل گستاخ و چهرهسوخته میآئی با جامهی شنی با دستهای برگ خرما با آن هلال شمشیر با کیسههای مهر و تسبیح آیا بانک خروسهای مؤذن وقت نماز را خبر آوردهست؟ دیدار را مجال نخواهد بود ای با ستاره بیدار وقتی که دست و آهن وقتی که جان و آواز وقتی که خواب و خاک است در حجرههای بازار..."