خلاصه ماشینی:
"«گریگ»بیشتر به عنوان مردی خوب و متواضع نشان داده شده تا یک ورزشکار بزرگ:«گریگ»جوان خجالتی،به مادرش عشق میورزد، سخت کار میکند،و در رابطهی عاشقانهاش بیدستوپا (به تصویر صفحه مراجعه شود) یانکی دودل دندی است.
«پل واندروود»در بررسی دقیقاش از این فیلم،سردرگمی ایدئولوژیک در بین اعضای مختلف را اینگونه توصیف میکند:«هیچ سندی بهتر از مجموعه فیلمنامههای مشترک«اشتاینبک»و«کازان» که قبل از فیلمبرداری زنده باد زاپاتا!نوشته شده بودند وجود ندارد که بتواند مشکلاتی را که بابت تمرکز سیاسی گریبانگیر روشنفکران چپ در آمریکای پس از شروع جنگ بود نشان دهد.
«فرانک مک کانل»،واکنشهای معمول به فیلم را اینچنین توصیف کرده و به چالش میکشد: در حالیکه اکران این فیلم در اوج درگیری آمریکا در ویتنام صورت گرفت،جالب است که فیلم پاتن توانست هم طرفداران جنگ و هم طرفداران صلح را خشنود کند،و هم رسالهای درباره شکوه جنگ مسلحانه(ایلیادی مکانیزه شده)باشد و هم هجوی بر خود بزرگبینی سربازان حرفهای-(یک کچ 22 دیگر).
فیلم بانو بلوز میخواند(2791)از آن جهت که به قهرمانی زن میپردازد کمی غیرمعمول است(82% سوژهها در نمونهی ما زنان بودهاند)،غیرمعمولتر اینکه سوژهی زندگینامه سیاهپوست است(فقط 2% از نمونهی ما)اما تمرکز روی زندگی هنرمند است و از این لحاظ فیلمی سنتی است.
(تقریبا هرگز در فیلمها نیست، چرا که چطور میتوان روند آفرینش هنری را بازآفرید؟)فیلم بانو بلوز میخواند به اندازهای که میتوان از این ژانر توقع داشت خوب است-گاهی حتی بهتر است-و من از آن بسیار لذت بردم،با این وجود نمیخواهم صدای محکم و غمناک «بیلی هالیدی»زیر این موج عظیم موسیقی پاپ مدفون شود."