خلاصه ماشینی:
"پس بر اساس نظریهی اقتصادی توزیع درآمد،اگر بتوانیم از هر دوی آنها خلاصی یابیم،در این صورت فقط همیاری :scimonocE gniknubeD rorepmE dekcaN ehT secneicS laicoS fo neeK evetS sserP otulP P 533,1002 هر فرد در جامعه است که درآمدش را تعیین خواهد کرد و با این حساب جهان را هم کارا خواهد بود و هم عادلانه.
اما سلطهی نظریهی اقتصادی جهان را به (به تصویر صفحه مراجعه شود) مکان بهتری بدل نکرده است،بلکه سبب شده است که جامعهی پیشاپیش آشوب زده اکنون وضعیت وخیمتری یابد:ناعادلانهتر،بیثباتتر ناکاراتر.
البته این گونه هم نیست که اقتصاددان ارتدکس سوءنیت داشته باشند،چه اکثر آنها صادقانه به این گفته ایمان داشتند که اگر مردم از اصول نظریهی اقتصادی پیروی میکردند، جهان مکان بهتری میشد.
)6991,raglE دریچه ygoloicoS dna scimonocEO grebdewS drahciRO sserP ytisrevinU notcnirPO 0991O (به تصویر صفحه مراجعه شود) مرز میان علم اقتصاد و جامعهشناسی در سالهای اخیر دستخوش باز تعریف قرار گرفته است،اما چگونه،چرا و به دست چه کسانی؟ ریچارد سویدبرگ این پرسشها را در این کتاب از رهگذر سلسله گفتوگوهای با اقتصاددانان و جامعهشناسان سرشناس پاسخ میدهد.
فصلهای هفده گانه کتاب تحت سه سرفصل جای میگیرند:«چالش گران»که نوشتههاشان در واقع تقسیم کار سنتی میان اقتصاددانان و جامعهشناسان را سخت مورد حمله قرار میدهد (گری بکر،جیمز کلمن،جورج آکرولوف ،مارک گراناونر،و الیور ویلیامسون)؛«پیشگامان»که تحقیقاتشان شکاف میان تحلیل اجتماعی و اقتصادی را پر میکند(کنت ارو،آلبرت هیرشمن،مانسور اولسون و تامس شلینگ)؛و «شارحان»که گسترشهای جدید در هر یک از رشتهها را تفسیر میکنند(دانیل بل، آمارتیاسن و رابرت سولو)."