خلاصه ماشینی:
"اگر امروز چیزی مینویسیم و به چاپ میسپاریم، معمولا نوشته ما تا رسیدن به دست و دیده خواننده دچار تصرفات اساسی نمیشود و دگرگون نمیگردد، مگر در دو مرحله: یکی مرحله ویراستاری که ویراستاران خود را در تهذیب و اصلاح نوشتار ما مجاز میدانند و بطبع به آداب و حدود ویراستاری نیز واقف و پایبندند (یا، دست کم: باید باشند)؛ دیگر، مرحله حروفنگاری که وقوع سهو و لغزش در آن طبیعی است و اگر غلطگیر نمونههای حروفنگاری شده با دقت کافی به اصلاح نمونهها نپردازد و بر اعمال اصلاحات نظارت نکند، آنچه پیش چشم خواننده قرار میگیرد (درست مانند هزاران کتاب و نشریه منتشر شده در اقلیم ما!) از نادرستیهای حروفنگاشتی پیراسته نخواهد بود.
(1) هر چه بوده و هر چه شده، نتیجه کنونی و ثمره علمیاش جز این نیست که امروزه دهها دستنوشت از دیوان حافظ میتوان کنار هم نهاد که مطابق و همسان و همخوان نباشند؛ نسخههای گوناگون از تاریخ بیهقی میتوان نشان داد که در ضبط الفاظ و عبارات اختلاف دارند؛ حتی در کتابهای حدیثی ـ که معمولا با دقت و تعهد بیشتری استنساخ میشدهاند ـ میتوان بر مواضعی انگشت نهاد که ضبط نسخههااختلاف دارند و گاه آنچه کاتبان نوشتهاند غلط مسلم است.
3. ادبیات زبانی که متن مورد نظر به آن زبان نوشته شده است (و این ـ چنان که تصریح شد ـ عمومی است و اختصاص به مصححان متون ادبی ندارد، بلکه حتی اگر کسی بخواهد متون فلسفی و فقهی فارسی را تصحیح کند، فارسیزبان بودن برای او بسنده نیست، بلکه باید در ابیات فارسی تبحر داشته باشد."