خلاصه ماشینی:
"در مبانی این اندیشه،اصولی هم چون این موارد قابل شناسایی است: متعلق بودن حق حاکمیت به خدای تعالی،اولا و بالذات(از این اصل با عنوان«تئوکراسی»به معنی حکومت خدا بر بشر نیز یاد شده است»؛ سلب حق حکم رانی هیچ شخص دیگری غیر از او بر دیگر مردم، بدون خواست و تصریح او(یا اشخاص منصوب او)؛ تعیین پیامبران و امامان معصوم(ع)از جانب او به حکومت بشر؛ (به تصویر صفحه مراجعه شود) نادیده انگاشتن حقوق اقلیت،غفلت از منبع اقتدار زای سرمایه و فایدهگرا و غیر اخلاقی بودن از جمله مواردی است که در نقد مردمسالاری لیبرال مطرح میشود تعیین حق حاکمیت عالمان حائز شرایط در دوران غیبت امام معصوم (دوازدهم)(ع)به نیابت عام از جانب امام(ع)؛ تعیین حق اختیار و انتخاب انسان در عالم دنیا(به منظور متمایز شدن مؤمنان از کافران)و پیامد آن در عالم آخرت،وقوع ثواب و پاداش برای کسانی که حاکمیت خداوند را میپذیرند و عذاب برای کسانی که حاکمیت غیر او را گردن مینهند.
»9 معظم له ضمن شناسایی روشهای رایج اجرای مردمسالاری غربی و تعارضات بنیانی آنها با نظریهی دموکراسی،حزب سالاری مسلط در نظامهای غربی را مانع تحقق واقعی مردمسالاری میدانند و میافزایند: «ملت ایران نشان داد که مردمسالاری دینی،دموکراسی واقعی است، چرا که در این نوع مردمسالاری،برخلاف حزب بازیهای جاری در غرب،اینمردم هستند که با شناخت و تشخیص و رأی خود،مسئولان را سرکار میآورند و سرنوشت کشور را تعیین میکنند»01 نسبت یابی مردمسالار دینی و مردمسالاری غربی در جمعبندی مطالبی که به اجمال دربارهی مبانی نظری و الگوهای دو گونهی مردمسالاری موجود بیان شد،میتوان چنین گفت: به حکم تفاوت بنیانی دو گونه نظریهی مردمسالاری،در نگرش به خدا و انسان و مفهوم مشروعیت مورد پذیرش هریک از آن دو،این دو اندیشه،به رغم تشابه فظی که گاه متأسفانه حتی سیاست شناسان را نیز به غلط میافکند،با یکدیگر متعارضاند؛اگرچه به ظاهر از روشهای مشابهی در عمل متابعت کنند."