خلاصه ماشینی:
"بنابراین اگر قرار باشد ما شواهدی از آثار حکمای اسلامی را که دلالت بر انسجامگرایی دارند مطرح کنیم آن موارد باید بهنحوی باشند که نتوان آنها را بر اساس مبناگروی توجیه کرد، و بهعبارت دیگر باید با مبناگروی قابل جمع نباشند؛ زیرا که در غیر این صورت ممکن است معنایی از هماهنگی و انسجام ارائه دهیم (مانند مواردی که در مقاله توجیه ترکیبی مطرح شده است) که عموم مبناگریان نهتنها منکر آن نباشند بلکه آنرا جزء ضروری دیدگاه مبناگروانه خود بدانند؛ بهگونهای که اگر آن عنصر وجود نداشته باشد اساسا مبناگروی هم تحقق نیابد.
البته وقتی از شرایط دیدگاه مورد قبول خود در مبحث توجیه بحث میکنند، یکی از اشکال قابل قبول در استدلال بر صحت یا عدم صحت چیزی را برهان خلف برمیشمرند؛ با این مفاد که برای اثبات یک چیز، نقیض آنرا به یکی از مقدمات ضمیمه میکنیم تا نتیجه محال بر آن مترتب گردد و معلوم شود که نقیض، باطل است و در نتیجه مطلوب استدلالکننده، حق است؛ یا اینکه معتقدند نمیتوانیم هم به یک گزاره و هم به نقیض آن، همراه هم یقین داشته باشیم، یا اینکه همواره اصل استحاله اجتماع نقیضین را بهعنوان امالقضایا و بدیهیترین بدیهیات و امری غیرقابل انکار در نظر میگیرند."