خلاصه ماشینی:
"شکارچیان قرقیزی گرداگرد آلاچیق بر روی بالشهای نرم لمیدهاند و بینابین آنها،در صدر مجلس مهمان ممتاز ما (ممیر خان)که صاحب 5 هزار راس اسب است و شکار با عقاب را ارجح،میداند،نشسته.
لحظهای چشم از پرنده برنمیدارد و تا عقاب میاید که لختی آسوده گردد،اشاره میکند و فورا یک نفر قرقیزی از جای برمیخیزدو طناب را محکم میکشد.
هرکس بموقع ترک آلاچیق،طناب را محکم میکشد و کسانی که چرت میزنند و این دنده و آن دنده میشوند اگر به بینند که عقاب در جای خود ساکت گوژ کرده است،دوال را بسویش رها میکنند.
عقاب بر فراز دره به پرواز در میاید و نفیرکشان خود را بر زمین رها میکند و با چنگالهایش خرگوش را میگیرد و بر زمین میخکوبش میکند.
طعمه خود را که هنوز گرم است به نسیان میسپارد و بطرف ممیر خان پرواز میکند و میگذارد که کلاهک را دوباره بر سرش نهند و به زنجیرش کشند."