خلاصه ماشینی:
"سخنرانیها،نوشتههای عرفانی و حتی سیاسی،و اشعارش سر و صدای زیادی در بغداد براه انداخت،حسین محور فعالیتی بینظیر شد- برخلاف آنچه که شایع است،بنظر نگارنده،تنها انقلابی بودن افکارش در مذهب و عرفان و سوء تعبیر نافهمان و مغرضان از عقاید حسین،باعث هلاکت او نشد،بلکه قدرت نفوذ و اعتبار سیاسی و وجهه و حسن شهرت او در آن زمان هرج و م رج و آن دوران فاسد و سیاه باعث اصلی هلاکت او بود، چه اینکه زمینهی کشمکش بین او و خلافت از پیش آماده شده بود و سرانجام صلای«انا الحق»مشهور او دستاویز اصلی شد برای محاکمهاش و محکوم کردنش به مرگ،و بخاطر همین مسئله است که حسین را بایست در تاریخ تصوف بعنوان یکی از نادرترین عرفای کامل و واقعی شناخت،چه باز برخلاف آنچه شایع و دانسته شده است،صوفی کامل و راستین آن نیست که از مردم و غم مردم و مسائل آنها برکنار باشد و در گوشهگیری و انزوا دم از «حق»بزند و فقط در اندیشهی نجات خویش باشد(جای بسی تاسف است که این زمان عدهی زیادی از نویسندگان و دست به قلمان امروزی ما نیز از روی آثار و افعال صوفیزدگانی منحرف-که تعدادشان هم کم نیست- و از روی شناختی که از خانقاههای پلید و آلوده به دسایس استعماری و مقاصد ارتجاعی دارند حقیقت این مسلک را بغلط درک کردهاند-دراینباره، باری سخن بسیار است)بلکه کسی را براستی صوفی واقعی میشناسیم که از خویش تهی شود،پس از طی مراحلی رسید تا بدانجا که خویش را فدا کند،و این فداشدنش منشاء اثراتی بزرگ برای دیگران با شد،و حسین چنان کرد،دلایلی در دست داریم که حسین میرفت تا در سیاست روز منشاء انقلابی باشد،و چون دستگاه خلافت وجودش را بر ضد خود میدید توطئه بر قتلش کرد."