چکیده:
مدّعای مقالهی حاضر آن است که گرچه از دیرباز مفاهیم اخلاقی در جوامع غربی مطرح بوده است واندیشمندان آن دیار سخنانی در این باره ارائه کردهاند، اما نمیتوان سخنان آنان را درسطح تعالیم اسلام در این باره ارزیابی نمود. زیرا اخلاق در اندیشهی آنان محوریت نداشته است و علاوه بر آن، برخی از آن اندیشمندان در عرصهی حکومت و سیاست با ارزشهای اخلاقی سر ستیز داشتهاند. برای اثبات این سخن، این مولفهها مورد بررسی قرار گرفته است: عدالت گستری، اقامهی قسط وعدل، نفی ظلم و ستم، نفی قدرتطلبی و برتری جویی، محبت و مهرورزی بهعموم مردم (مسلمان و غیرمسلمان)، احترام بهآرای عمومی(نصیحت و مشورت پذیری)، رعایت اصول اخلاقی و انسانی در برخورد با دشمنان، پایبندی بهعهد و پیمان و امانت دانستن قدرت و حکومت. توجه اساسی بهاین مولفهها در تعا لیم اسلامی، حکایت از آن دارد که اخلاق، مبنا و پایهی سیاست در اسلام را تشکیل میدهد و اصول و مبانی سیاست در خدمت اخلاق و در جهت نشر و گسترش آن قرار گرفته است. از این منظر، تعالیم و اصول اخلاقی، معیار قانونگذاران و مبنای سیاستگذاری و تصمیمگیری حاکمان سیاسی قرار میگیرد.
This paper argues that though moral concepts has been current in western socio-political thought and western scholars have dealt with it in detail, their attention to the subject can never be comparable with what has been paid to it in Islamic world. For them, moral values have not been known of a fundamental part. Furthermore, some eminent western scholars have taken a fully opposite position against using moral values in socio-political life.
To argue for the claim, the followings have been carefully studied: extending justice, opposing injustice, negation of power-seeking and selfishness, feeling love to all people, open and respectful meeting with public ideas, obeying moral values when meeting enemy, feeling responsibility for one's lawful obligations and think the power and office as responsibility. The great attention paid to the mentioned factors in Islam shows that in Islamic society moral values form the foundation and basis of policy; in other words, in Islam policy and government are directed in such a manner that leads to the development of moral values. Therefore in such a state, education and moral principles are really considered as a practical criterion for legislators and as a basis for rulers when making decision and administrating.
خلاصه ماشینی:
برای اثبات این سخن، این مؤلفهها مورد بررسی قرار گرفته است: عدالت گستری، اقامهی قسط وعدل، نفی ظلم و ستم، نفی قدرتطلبی و برتری جویی، محبت و مهرورزی بهعموم مردم (مسلمان و غیرمسلمان)، احترام بهآرای عمومی(نصیحت و مشورت پذیری)، رعایت اصول اخلاقی و انسانی در برخورد با دشمنان، پایبندی بهعهد و پیمان و امانت دانستن قدرت و حکومت.
پیامبر اسلام(ص)، اخلاق، سیاست، حکومت، حاکمیت، اخلاق سیاسی، سیاست اخلاقی مقدمه حکومت بر جامعهی انسانی از آن رو که از مهم ترین مسائل اساسی و حیات اجتماعی انسانها بهشمار میرود، همواره سرلوحهی برنامهی بزرگان دین، فلاسفه، مصلحین و اندیشمندان بوده است.
بعضی از سیاستمداران برای حفظ قدرت وانجام تکلیف سیاسی، توجه خاصی بهموازین اخلاقی داشته و برخی دیگر رعایت این مقوله را بهزیان منافع و اهداف خود دانسته و اعتقاد جدی در عرصهی عمل سیاسی بهآن ندارند؛ آنان سوء استفاده از قدرت، چپاول گری، دروغ، خدعه و نیرنگ، اقدام بهجنگهای مختلف برای دستیابی بهمنابع و ثروتهای دیگران، کشتار وحشیانهی مردم بیدفاع و تضییع حقوق آنها و هرگونه رفتار ظالمانهای را بهآسانی تجویز نموده و اخلاق را در مسلخ سیاست ذبح و قربانی میکنند.
بنابراین، تقوی و اخلاق، شرط رشد و ترقی فردی انسانها و عامل سیر معنوی و شخصیت انسانی آنها محسوب شده و علاوه بر آن، عامل تکامل جامعه و شرط تحقق عدالت اجتماعی و عینیت یافتن آرمانهای دولت اسلامی است؛ در پیشرفت و تعا لی حکومت در دستیابی بهاهداف خود، اخلاق و تقوای کارگزاران نقش اساسی دارد، زیرا آنان بیشتر از دیگران مسؤولیت اجرای قانون را بهعهده دارند (سروش، 345؛ نهج البلاغه، نامهی 53).