چکیده:
معرفت و به طور خاص باور و اعتقاد آدمی، یکی از مهم ترین ارکان در تعین هویت انسان و شکل گیری فرد و اجتماع است که از دیرباز مورد توجه و پژوهش های فراوانی از منظرها و نیز از جهات مختلف بوده است. به حتم باورهای انسانی همانند سایر پدیده های دیگر، همان گونه که در برخی از امور تاثیرگذار است، از عوامل و علل معرفتی و غیر معرفتی نیز اثر می پذیرد. قرآن کریم، این تاثیرگذاری و تاثیرپذیری معرفت را با همهٴ ابعاد آن مورد توجه قرار داده و ضمن بیان فرایندها و روندهای این تعامل، هنجارها و بایسته های این تعامل را برای دستیابی انسان به سعادت و کمال بیان فرموده است. این مقاله ضمن بیان نکاتی مقدماتی، برخی عوامل تاثیرگذار بر باور از دیدگاه قرآن کریم را ـ با تاکید بر مورد «تکبر» برمی رسد. اهمیت از این دست از مباحث، از آن رو است که یکی از راه های اسلامی سازی علوم، طراحی نظریه ای سامان مند و جامع دربارهٴ هنجارهای باور بر اساس قرآن کریم و سنت پیامبر B و اهل بیت D است.
Knowledge and cognition—in particular beliefs and convictions—are fundamental in the determining of man’s identity and the formation of both the individual self and society. As such، they have been given due attention from ancient times and have been the subject of much research and study from varying perspectives. Without doubt، beliefs، just like other phenomena، not only have influence but are also influenced by both Epistemological and non- Epistemological factors. The noble QurÞÁn has spoken of this mutual influencing and has considered all of its dimensions. By expounding the processes and means by which this interaction takes place، it goes on to prescribe the normative precepts that facilitate human perfection and felicity. After some introductory points، the article at hand enumerates those factors that، from the perspective of the QurÞÁn، have an influence on belief، focussing in particular on “arrogance” or “self-aggrandizement.” The paramount importance of such discussions lies in the fact that one of the ways of Islamizing the sciences calls for the systematic and comprehensive theorization of normative beliefs according to the QurÞÁn and the traditions of the Prophet and his Progeny (upon them be peace).
خلاصه ماشینی:
"/}(سورۀ اعراف،آیۀ 146) برخی از آیات قرآن،از زبان خود بزرگبینان،علت اصلی مخالفت آنان را با حقیقت اینگونه بیان میکند:اولا چرا ورود معرفت جدید و حقیقت به دل و جان مخاطب،به دست آنان نبوده و شخص دیگر(پیامبر)که به اعتقاد و براساس معیارهای آنان در مرتبهای پایینتر از آنان و یا مانند آنان قرار دارد،ابلاغ شده است؟و ثانیا چرا افرادی که با او(نبی) همدلی و همراهی کردهاند،مردمانی هستند که به لحاظ اجتماعی جایگاه بالایی ندارند که پیوستن به آنها برخلاف شئون و موقعیت آنان نباشد؟این اعتراضها به شکلی روشن، موضعگیری در برابر معرفت صحیح به دلیل تکبر است:{/فقال الملأ الذین کفروا من قومه ما نرک الا بشرا مثلنا و ما نرک اتبعک الا الذین هم اراذلنا بادی الرأی و ما نری لکم علینا من فضل بل نظنکم کذبین/}(سورۀ هود،آیۀ 27) به این ترتیب،معنای این سخن آن است که اگر آورندۀ این پیام،ما بودیم و پیروان این فکر،کسانی از ما و یا همشأن ما بودند،میپذیرفتیم و اکنون که چنین نیست،سخن شما را مردود میدانیم و انکار میکنیم.
با دعوت او به حقیقت،او احساس میکند که این هویت برکهای،هدف هجوم قرار گرفته و مخدوش شده است و به جای خضو در برابر حقیقت،بیهیچ دلیل معرفتی و موجهی در صدد مقابله و انکار حق به اشکال گوناگون بر میآید و علیه حقیقت میایستد:{/الذین یجدلون فی ءایت الله بغیر سلطن اتهم ان فی صدورهم الا کبر ما هم ببلغیه/}(سورۀ غافر،آیۀ 56) چنین افرادی برای ارضای این وضعیت روانی،با تمسک به دلایل مختلف و جریانسازی تبلیغاتی سعی میکنند معرفتهای صادق را به محاق ببرند و با انواع اتهامات، جایگاه تخیلی خود را حفظ کنند."