چکیده:
ویتگنشتاین،در طول فعالیت فلسفی خود،دو نظریهی کاملا متفاوت دربارهی زبان و ماهیت و ساختار آن ابراز داشت.یکی از نقاط اصلی اختلاف در فلسفهی او، همان اختلافی است که در دو نوشتهی مهم او رسالهی منطقی-فلسفی،مشهور به تراکتاتوس و پژوهشهای فلسفی،در مورد تحلیل زبان،به چشم میخورد که میتوان آن را تقابل میان«نظریهی تصویری زبان»و«نظریهی کاربردی زبان» دانست.
ویتگنشتاین،در دورهی اول فلسفی خود،با پذیرش اتمیسم منطقی و رویکرد زبان صوری(متأثر از نظریات راسل)و تقسیم گزارهها به تحلیلی و ترکیبی(متأثر از هیوم)و بی معنا تلقی کردن قضایای تحلیلی و نیز پذیرش گزارههای بسیط و گزارههای مرکب در عالم زبان و واقعیات بسیط و واقعیات مرکب در عالم خارج، نظریهی تصویری زبان را در تراکتاتوس،بیان کرد.مسألهی اصلی ویتگنشتاین در تراکتاتوس،ماهیت زبان،ماهیت اندیشه و واقعیت است.اندیشهی اصلی ویتگنشتاین در تراکتاتوس،این است که زبان،تصویری منطقی از جهان ارائه میکند.زبان، یک ماهیت مشترک دارد و وظیفهی آن،تنها تصویر واقع است و نمیتواند به فراسوی واقعیت برسد.متافیزیک،مسألهی حیات،اخلاق،زیباییشناسی و دین، همگی فراتر از زبان هستند؛این امور،رازورزانه هستند و برای گام نهادن در این امور،باید با آنها ارتباط وجودی برقرار کرد.
خلاصه ماشینی:
"یک ماهیت مشترک دارد و وظیفهی آن،تنها تصویر واقع است و نمیتواند به
اجزاء واقعیت هستند؛پس،زبان،آن جا که چیزی را تصویر نمیکند،بی معنا خواهد بود و
این اساس،نظریهی تصویری زبان را مطرح میکند.
گزارهای است که یک وضع امور را تصویر میکند.
اگر بتوان برای تصویر گزارهی معنادار،مصداقی یافت،گزاره،صادق است و در غیر
توجه ویتگنشتاین برای شناخت جهان،همانند راسل،(10)به زبان ایدهآل است تا از
تصور ویتگنشتاین،بر این است که اگر ما میتوانیم زبان را برای صحبت دربارهی
مرکب در زبان منطقی را به گزارههای بنیادین و پایه تحلیل کرد و بیان داشت که میان این
بودن یک نسبت میان دو چیز در عالم خارج چیست؟پاسخ ویتگنشتاین،این است که اگر رابطهای که جمله به تصویر میکشد،رابطهای باشد که بتوان آن را در بوتهی آزمایش و
تجربه قرار داد،آن جمله،معنادار است،در غیر این صورت،بی معنا خواهد بود.
ساختارهای مرتب،وجود دارد:یک وضعیت امور در جهان،ساختاری است از اشیاء بسیط.
موجود است»وقتی معنادار است که نقیض آن هم صورت،بی معنا هستند.
دستاورد فلسفهی متقدم ویتگنشتاین، تا آن جا که در ارتباط با فلسفهی دین است،تبیین این نظریه است که اخلاق و حقایق دینی
ادعای او این بود که با فهم منطق زبان خود، میتوان مسائل و مشکلات فلسفه را حل کرد،تا آن جا که در پیش گفتار کتاب تراکتاتوس،
تصویر واقع میداند و در نهایت،به این اصل میرسد که حدود جهان ما از طریق حدود
معیاری،فرض بنیادین نظریهی تصویری گزارهها از بین میرود و معلوم میشود این نظریه
تمام سخن ویتگنشتاین در دورهی اول فلسفیاش،حول این محور است که زبان،
ممکن الصدق هستند و دربارهی حقایق امور میباشند؛و گزارههای تحلیلی(29)که بیانگر"