چکیده:
هدف از این مقاله ارائه یک چارچوب نظری درباره دستکاری در حسابها میباشد.این چارچوب بر مبنای امکان انتقال ثروت بین ذینفعان است.دستکاری در حسابها به منظور تغییر سود هر سهم و نسبت بدهی به سرمایه صورت میپذیرد و روشهای مختلفی جهت انجام این کار وجود دارد که شامل مدیریت سود،هموارسازی سود،حسابداری بزرگنمایی سود و حسابداری بدیع میباشد.این مقاله به بررسی تعاریف و ویژگیهای هر کدام از این روشها میپردازد و نشان میدهد که آنها به صورت متداول جهت دستکاری حسابها به کار گرفته میشود،ولی تفاوتهای مهمی بین آنها وجود دارد.
خلاصه ماشینی:
"دستکاری در حسابها به منظور تغییر سود هر سهم و نسبت بدهی به سرمایه صورت میپذیرد و روشهای مختلفی جهت انجام این کار وجود دارد که شامل مدیریت سود،هموارسازی سود،حسابداری بزرگنمایی سود و حسابداری بدیع میباشد.
تعریف دستکاری در حسابها دستکاری در حسابها1به عنوان استفاده از اختیار مدیران در انتخاب رویههای حسابداری یا طراحی معاملات به صورت تاثیرگذار بر انتقال ثروت بین شرکت با جامعه(هزینههای سیاسی)،تهیهکنندگان وجه نقد(هزینه سرمایه)و مدیران(طرح های پاداش)تعریف میشود[42].
همچنین آنها حسابداری را به عنوان ابزاری جهت پیگیری استراتژی عمومی شرکت یا مدیریت تلقی میکنند و این فرضیه را مبنا قرار میدهند که دستکاری در حسابها به کاهش ریسک مورد انتظار انتقال ثروت منجر خواهد شد.
هیلی و والن[21]تعریف زیر را ارائه کردند: «مدیریت سود هنگامی رخ میدهد که مدیر برای گزارشگری مالی از قضاوت شخصی خود استفاده میکند و این کار را با هدف گمراه نمودن برخی از ذینفعان درباره عملکرد اقتصادی شرکت و یا برای تاثیر در نتایج قراردادهایی انجام میدهد که به ارقام حسابداری گزارش شده بستگی دارد.
اول این که قبل از سال 0991،مفهوم کارایی بازار به صورت گسترده توسط محققان حسابداری مورد استفاده قرار میگرفت و مدیران و فعالان بازار اعتقاد داشتند که بازارها حداقل دارای شکل نیمه قوی کارایی هستند و احتمال این که مدیریت سود بتواند بر بازار تاثیر بگذارد،نادیده گرفته میشود.
مدیران و سهامداران شرکت با بهرهگیری از امتیاز عدم تقارن اطلاعات،سرمایهگذاران را فریب میدهند و هزینه سرمایه شرکت را کاهش میدهند که این هدف اصلی پنهان نمودن اطلاعات صحیح حسابداری در بازار است."