چکیده:
میراث اندیشه سیاسی در دو حوزه تمدنی ایرانی-اسلامی و غرب منبعی غنی از اندیشه هنجاری است که ظرفیت قابل توجهی برای مواجه شدن با معضلات و مسائل پسا استعماری معاصر را دارد.آنچه در این میان اهمیت اساسی دارد،بهرهگیری درخور از این منابع است.اندیشه سیاسی قلمرو معرفتی پویایی است که در بهبود زندگی در جامعه امتداد مییابد.در این مقاله،نظریه پارادایمی به عنوان یک نظریه سیاسی برای تبیین اندیشه سیاسی مطرح شده است که میتواند تضمنات عملی اندیشه سیاسی را تسهیل کن.
خلاصه ماشینی:
"(طباطبائی،3731:7)وی معتقد است که دوران زرین اندیشه در ایران دورانی است که در آن اندیشهء ایران-شهری با استعانت از میراث اندیشه سیاسی یونانی به بررسی حکمت عملی میپردازد و در این چارچوب از اندیشمندانی چون فارابی،ابن مسکویه و دیگران نام میبرد که با توجه مثبتی که به امر فلسفیدن داشتند،با بهرهگیری از میراث ایران شهری و اندیشهء افلاطونی-ارسطویی، نظریهپردازان فلسفهء سیاسی در تاریخ اندیشه ایران بودهاند،در حالی که متفکرانی مانند غزالی،ابن خلدون و روزبهان خنجی که تمایلی به فلسفه نداشتند،توجیهگران سیاست تغلب در جامعه بودهاند و بدین شکل زمینههای انحطاط فلسفه سیاسی را که حاصل کار فیلسوفان سیاست فاضله و نفی تغلب است،فراهم آوردند.
اما در نهایت امر،همه این نظریات اندیشه سیاسی را یا از نظر معرفتی یا از جنبه منشا و خاستگاه آن تبیین کردهاند و نه آنچه آنها را مشخصا سیاسی یا هنجاری ساخته است.
این در حالی است که اندیشه سیاسی به خاطر هنجاری بودن،که به معنای پردازش آنچه در عالم واقع هنوز وجود ندارد،است به دنبال تاثیرگذاری بر عالم واقع و مشخصا بهبود مناسبات اجتماعی و برقراری سامان مطلوبی برای توزیع منابع و تامین منافع عمومی است.
درست است که انواع اندیشه سیاسی را میتوان از نظر شرایط شکلگیری و نقش عوامل تاریخی و اجتماعی در این شکلگیری یا از نظر مقومات نظری شناخت و از یکدیگر متمایز ساخت،اما این شناخت و تمایز برای اندیشه سیاسی اهمیت ثانوی دارد و در این میان معین کردن انواع اندیشه سیاسی بر اساس تضمنات هنجاری-عملی آنها مهمترست تا بتوان در مورد چگونگی تاثیر بالفعل و بالقوه آنها بر عالم واقع و نیز مساهمت آنها در پردازش اندیشه سیاسی باری پاسخگوئی به معضلات عینی توضیح داد."