چکیده:
«ممدوح»،«معبود»،«معشوق»،و«خود»شاعر.در روزگار نیما نیز موجهترین تفسیرهای شاعری،شعر را وسیلهی تبیین احساسات و عاطفهی درونی شاعر و یا به تعبیر روشنتر آزهای رنگارنگ او میخواندند،و آن را از ورود در عرصههای زندگی اجتماعی منع کرده بودند!هنر بزرگ نیما فروریختن این استوانههای دیرپای شعر فارسی و دادن جای آنها به انسان روزگار خود بود.در این مقاله دغدغههای نیما در این زمینه به روش توصیفی بیان خواهد شد.طرحی که«نیما یوشیج»از«شاعری»ارائه میداد،یک طرح انتزاعی،آکادمیک و گسسته از زندگی و زمانهی او نبود،بلکه طرح زندگی و گزارش احساسات،آرزوها،و آرمانهای مردم معاصر خود بود و از این چشمانداز با سنتهای شاعرانهی سرزمین او هیچ گونه همانندی نداشت! پیش از نیما،شیوههای سنتی شعر فارسی«شاعری کردن»را از پیوند با زندگی و واقعیتهای دردناک آن دور کرده بود و آن را در قرنطینه و قرق«قدرتهای سیاسی»یا«سرمستیهای صوفیانه»یا «عشقهای آتشناک»و یا«دغدغههای خصوصی شاعران»درآورده بود.یعنی شهر کهن ما بر روی چهار استوانهای اصلی بالا رفته بود و اندیشههای شاعرانه در پیرامون این چهار محور میچرخید:
خلاصه ماشینی:
"تیمار و تشویش شاعرانهی نیما در کار این تودههای بلازده و بازیچهی جاهلیت قاجاری و پس از آن،استبداد دولت کودتا،تا آنجا اصیل و انساندوستانه بود که مدتها به زندگی و سرنوشت یکایک آنها میاندیشید و در دردها و تیزهبختیهای آنها غوطه میزد تا شاید راه برون رفتی برای آنان بیابد:«فروش چند دانه کدو و پس از آن اتلاف وقت از صبح تا غروب برای یک مرد،آیا میتوانند کار نامیده میشود»همان:36)؟ زندگی در میان چنین مردمانی،و رویارویی با انبوه فاجعه و فلاکت پیرامون خود،اقتضای تازهای را در برابر شاعر قرار میدهد،که شاعران در دورههای متوالی گذشته،هیچگاه آن را در کار شاعری خود دخالت نداده بودند،و این اقتضای زمانه،همان عامیل است که سنت شاعری را در اندیشهی نیما از شیوه کار شاعران سنتی جدا میکند!زبان نیما در بازگویی و تفسیر این گونه سنتها،شاید اندکی سطحی و ساده باشد اما مفهومی که از آن برمیآید،بسار ارزشمند و والاست:«یک حس به ما حکم میکند که دیگران را درست کنیم و من همیشه در این فکر میکنم که من که محصول این سرزمین را میخورم به آنها یادگاریهای باقی داده باشم»(همان: 29)و«اگر از این ساعت بدانم که شعر و ادبیات من مفید به حال جمعیت نیست و فقط لفاظی محسوب میشود،آن را ترک گفته برای خودنمایی داخل بازیگران یک بازیگر خانه شده،به جستوخیز مشغول میشوم»(همان:061)."