چکیده:
گروهی،همهء اخباریان را مدافع دیدگاه دوم دانسته و شماری دیگر همهء آنان را از این اتهام تبرئه میکنند،بازخوانی گفتار اخباریان نشان میدهد که میان آنان دو دیدگاه افراطی و اعتدالی وجود داشته است و کسانی همچون محمد امین استرآبادی به صراحت از دیدگاه عدم امکان و جواز تفسیر دفاع کردهاند. یکی از مباحث قابل توجه در عرصهء تفسیر پژوهی بررسی این نکته است که آیا تفسیر قرآن ممکن است؟به سخن دیگر آیا وقوعا میتوان به مفاهیم و مدالیل آیات دست یافت و در صورت امکان،آیا چنین کاری از مشروعیت،جواز شرعی،صحت یا وجاهت برخوردار است یا خیر؟در برابر این پرسش،دو دیدگاه اساسی از آغاز تاکنون در میان صاحب نظران فریقین شکل گرفته است:1.دیدگاه شمولگرایی که تفسیر قرآن را با رعایت اصول و قواعد تفسیر مجاز میداند.این دیدگاه مشهور دانشوران فریقین است.2.دیدگاه انحصار گرایی؛شماری از مفسران سلف و گروهی از اخباریان افراطی متأثر از روایات نهی از تفسیر به رأی و ادلهای دیگر،بر این باورند که تفسیر قرآن جز با استناد به روایات نبوی یا اهل بیت(ع)جایز نیست.در این مقاله،پس از بررسی این دو دیدگاه دو نتیجه به دست آمده است:1.نظریهء عدم امکان و جواز تفسیر در میان فریقین مدافعانی دارد؛2.به رغم آنکه
خلاصه ماشینی:
"زرکشی از این نظریه به نقل از راغب اصفهانی چنین گزارش کرده است: «و قال الراغب فی مقدمة تفسیره:اختلف الناس فی تفسیر القرآن:هل یجوز لکل ذی علم الخوض فیه؟فمنهم من بالغ و منع الکلام-ولو تفنن الناظر فی العلوم واتسع باعه فی المعارف-الا بتوقیف عن النبی صلی الله علیه و سلم،أو عمن شاهد التنزیل من الصحابة أو من أخذ منهم من التابعین واحتجوا بقوله صلی الله علیه و سلم:(من فسر القرآن برأیه فقد اخطأ)و فی روایة:«من قال فی القرآن برأیه فقد کفر»و قیل:ان کان ذا معرفة و أدب فواسع له تفسیره والعقلاء والادباء فوضی فی معرفة الأغراض واحتجوا بقوله تعالی: «لیدبروا آیاته و لیتذکر اولو الالباب» ؛راغب در مقدمهء تفسیر خود میگوید:میان اندیشمندان دربارهء تفسیر قرآن از این جهت که آیا برای هر صاحب علمی ورود در این عرصه روا است یا نه، اختلاف است:گروهی به افراط گراییده و تفسیر را هر چند برای کسی که در علوم مختلف دارای نظر بوده و دارای اطلاعات گستردهای است،ممنوع میدانند.
»(فیض کاشانی، تفسیر،63/1-53) فیض کاشانی در کتاب الاصول الاصلیة نخست گفتار امین الاسلام طبرسی دربارهء مفهوم تفسیر به رأی و عدم مخالفت مدلول آن با امکان فهم و تفسیر قرآن را این چنین نقل کرده است: «أن الله سبحانه ندب الی الاستنباط و أوضع السبیل الیه و مدح أقواما علیه فقال:لعلمه الذین یستنبطونه منهم و ذم آخرین علی ترک تدبره و الاضراب عن التفکر فیه فقال:أفلا یتدبرون القرآن أم علی قلوب أقفالها و ذکر ان القرآن نزل بلسان العرب فقال:انا جعلناه قرآنا عربیا و قال النبی(ص):اذا جاء کم عنی حدیث فاعرضوه علی کتاب الله فما واقفه فاقبلوه و ما خالفه فاضربوا به عرض الحائط،فبین ان الکتاب حجة و معروض علیه و کیف یمکن العرض علیه و هو غیر مفهوم المعنی؟!فهذا و أمثاله یدل علی أن الخبر متروک الظاهر فیکون معناه ان صح أن من حمل القرآن علی رأیه و لم یعمل بشواهد ألفاظه فأصاب الحق فقد أخطأالدلیل..."