خلاصه ماشینی:
"اگر بخواهیم به همین تشبیه متوسل شویم،وضعیت کانون و آن جوانان با آن اتومبیل،بیشتر به این میماند که عدهای به مدد بخت و اقبال و سیاست درهای باز در دورهای که خبری از«قانون حراست شغلی»نبوده، سویچ چند اتومبیل مصادرهای دولتی دستشان افتاده که به تناوب از آنها استفاده میکنند و اغلب اتومبیلها را به در و دیوار میزنند(آیا ساختن فیلمهایی که نه به درد دنیا میخورد و نه آخرت،نه فروش میکند و نه اعتبار کسب میکند،به در و دیوار زدن اتومبیل نیست؟)، و حالا تصمیم گرفتهاند که حق استفاده از این اتومبیلها را عملا به خودشان محدود کنند و هر سال فقط به تعداد محدودی مجوز رانندگی بدهند.
در عرصهء کتاب،انتشار رمان تازهء زویا پیرزاد- عادت میکنیم-میتواند یک اتفاق محسوب شود(در آیندهای نزدیک حتما به آن خواهیم پرداخت)؛ ترجمهای نیز از کتاب اتاقی از آن خود ویرجینیا و ولف منتشر شده که ناشرش انتشارات نیلوفر،و مترجمش صفورا نوربخش است(در نگاهی اجمالی ترجمهء بدی نیست) در این شماره از مطالب تئوریک سینمایی صرفنظر کردیم."