خلاصه ماشینی:
"خوارج در رویارویی با این گونه آیات برخلاف آنچه به آنان نسبت داده اند، ازظاهر آیات، به جهت مخالفت با حکم عقل و آیات دیگر دست برداشته اند و می گویند: برابر آیه شریفه: (لاتدرکه الأبصار وهو یدرک الأبصار)(انعام/103) خداوند دیده نمی شود وهمچنین براساس آیه زیر:13 (ولما جاء موسی لمیقاتنا و کلمه ربه قال رب ارنی انظر الیک قال لن ترانی) (اعراف/143) وهنگامی که موسی به میعادگاه ما آمد، پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: پروردگارا خودت را به من نشان بده تا تو را ببینم!
اشاعره و جبائیه تعیین امام را بر مردم شرعا واجب می دانستند، ولی خوارج معتقد بودند که تعیین امام، نه برخداوند واجب است ونه بر مردم، نه شرعا و نه عقلا، بلکه انتخاب امام و خلیفه از سوی مردم جایز است، نه واجب؛14 زیرا اگر برمردم واجب باشد هر گروهی به فردی رأی می دهند که ضامن منافع آنان باشد واین مایه جنگ همیشگی است واما تعیین امام بر خداوند واجب نیست، به دلیل این که(لاحکم الا لله).
27 اینها نشانگر کاربرد گسترده تفسیر به رأی در تفسیر خوارج است؛ زیرا آیه نخست درباره داود(ع) است: (ای داود ما تو را خلیفه در زمین قرار دادیم درمیان مردم به حق داوری کن وازهوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد، کسانی که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدی [به خاطر فراموش کردن روز حساب] دارند) ص / 26 وچون علی(ع) به عقیده خوارج از راه خدا منحرف شده وبه آنچه خداوند حکم کرده، راضی نشده وحکم نکرده است، پس باید با او جنگید."