چکیده:
آقای دکتر گلشنی در این گفتوگو به موضوع رابطه علم و فلسفه پرداخته است. وی معتقد است که روش علم و روش فلسفه تفاوت دارد ولی هر دو دسته دانشمندان و فیلسوفان اظهارات ناظر به حوزههای یکدیگر نیز دارند. دانشمندان مفروضات عام فلسفی دارند و نمیتوانند آنها را از طریق روشهای علمی اثبات یا نفی کنند. به نظر آقای گلشنی علم بومی معنادار است ولی به این معنا نیست که علم جهانی نداریم.
خلاصه ماشینی:
"حتی معتقد است که نظریات علمی در ابتدا یک نوع نظریات فلسفی بوده که بسط پیدا کرده است، شما این نسبت را چگونه میبینید؟ حرف پوپر این است که نظریههای علمی ابطالپذیرند ولی ایدههای متافیزیکی ابطالپذیر نیستند و در مقام کشف در علم به کار میآیند.
از نظر پوپر متافیزیک بخشی از دانش علمی نیست و هیچ نقش عقلانی در علم ایفا نمیکند، گرچه میتوان آن را به نحو عقلانی دنبال کرد، اما در واقع کل جریان علم، چه در مقام کشف، چه در مقام نظریهپردازی و چه در مقام تغییر، مملو از مفروضات متافیزیکی است.
شما از همان اول که کار علمی انجام میدهید از روش به اصطلاح علمی تجاوز میکنید، چون روش علمی مبتنی بر تأثیرات حسی است و این تأثیر همواره امور جزئی هستند، اما علما همواره عمل استقراء را انجام میدهند، یعنی از موارد جزئی نتایج کلی میگیرند.
به علاوه در علوم هم اصول عام داریم، مثلا این که قوانین طبیعت برای همه ناظران موجود در طبیعت یک شکل دارند، اصلی است که همواره مفروض گرفته شده است، اما مصداق آن یک وقت قوانین نیوتون بوده که بر همه حرکات، چه زمینی و چه سماوی، حاکم فرض شده بود و حالا معادله نسبیت عام اینشتین است، که در همه جا معتبر فرض میشود.
از آنجا که روش فلسفه قیاسی ـ استنتاجی و روش علم فرضی ـ استنتاجی یا استقرایی است، نمیتوان پذیرفت که نظریههای علمی یک زمانی نظریه فلسفی بودهاند، میان فیزیک و فلسفه همواره این مرز بوده و خواهد بود که قانون فیزیکی، قانونی است که به لحاظ تجربی امکان اثبات یا تأیید یا ابطال آن باشد، اما قانون فلسفی چنین نیست."