خلاصه ماشینی:
"کلام در این است که ممکنات به دلیل اینکه محدودیت وجودی دارند، از نظر عقلی مرکب از وجود و ماهیت هستند و اینگونه نیست که تفکیک بین وجود و ماهیت، بیمبنا و بدون نفسالامر داشتن باشد لذا علیت یادشده در مورد وجود و ماهیت، علیت تحلیلی نفسالامری است و اگر واجب مشمول این نوع ترکیب باشد، در نفسالامر مرکب خواهد بود و در آنها علت و معلول خواهیم داشت؛ هر چند این علت بیرون از واجبالوجود نیست؛ در حالی که نفس واجبالوجود بودن نافی چنین علیتی در درون خود است.
(نیکزاد، همان: 184) ناقد در این نقد توجه ندارد که این بیان مستلزم تناقض است؛ زیرا اگر ذات واجب از جهت اتصاف به صفات کمالی به «بالغیر» متصف شود، ادعای علامه که وجود واجب بی نهایت است، تمام خواهد بود؛ زیرا ممکن نیست ذات واجب هم بالذات باشد و هم بالغیر؛ چرا که اتصاف شیء واحد به ضرورت بالذات و بالغیر تناقض است.
(همان: 297 و298) بحث بر مفهوم به اعتبار مرآتیت آن نسبت به خارج است و هر مفهومی به اعتبار محکی خود در خارج یا موجود است یا معدوم و مفهوم وجود مطلق یا در خارج موجود است یا معدوم اگر معدوم باشد، یا به نحو اجتماع با عدم است یا به نحو انقلاب و یا به این دلیل که ممکن است که گاهی باشد و گاهی نباشد و برهان نشان داد که دو حالت اول محال است و حالت سوم نیز با عنوان وجود مطلق سازگاری ندارد؛ زیرا وجود مطلق و بیکران با معلولیت، که مساوق با محدودیت و نقص است، سازگار نیست؛ زیرا واضح است که هر معلولی نسبت به علت خود کرانمند است."