"بنابراین،مجبور به سرقت بیشتری شدم و در این مدت مشوق من دوستانم بودند تا اینکه برای خدمت مقدس سربازی فراخوانده شدم،چند مدتی خود را معرفی نکردم که روزی در حین مراجعت به منزل توسط مأمورین کلانتری محل به اتهام سرباز فراری دستگیر و به اجبار به خدمت اعزام شدم و در پادگان آموزشی به خاطر جو حاکم در محل و ندادن مرخصی مجبور شدم چند روزی ترک خدمت نمایم که پس از پایان دوران آموزشی برای ادامه خدمت به شهرم منتقل شدم،بر حسب اتفاق در همان پاسگاهی که دستگیر شدم به عنوان سرباز مشغول خدمت شدم که در اینجا بود که دوستانم دوباره احاطهام کردند و مجبور شدم مجددا تریاک کشیدن را اغاز کنم و برای تأمین پول تریاک به عناوین مختلف از ارباب رجوع اخاذی میکردم تا اینکه یکی از ارباب رجوعها موضوع را به فرماندهام گزارش کرد و وقتی متوجه شدم فرار کردم که چند روز بعد توسط بازرسی یگان خدمتیام دستگیر شدم حالا که در زندان هستم میبینم تمامی بربختیام به خاطر اعتیاد است و در تلاشم که ترک کرده و به کانون گرم خانوادهام بازگردم."