چکیده:
در این مقاله،موضوع بومیگرایی و بهطور خاص،دینیگرایی در علم از منظر معرفتشناختی بررسی شده است.مطابق با رویکرد وظیفهگرایانه در معرفتشناسی،هر باورمند به لحاظ معرفتی موظف است که سعی کند تا مجموعهی باورهای سازگار و در حالت قویتر منسجمی داشته باشد؛علاوه بر این،هر فرد در مجموعهی باورهای خویش باورهایی مرکزی دارد.باورهای دینی بخش مهمی از باورهای مرکزی اعضای جوامع دیندار را تشکیل میدهند.در چنین وضعیتی،چنانچه باورهای علمی یا تعابیر این باورها با باورهای مرکزی دینی افراد ناسازگار باشند،دینداران در پی ایفای وظیفهی معرفتی خود،به بازسازی نظریههای علمی موجود و همچنین شکل دادن به نظریههای علمی جدید میپردازند؛به این ترتیب،دینیگرایی در علم را میتوان گونهای از ایفای وظیفهی معرفتی سازگاری و انسجام دانست که انگیزهای صحیح و بنیان نظری قابل دفاعی دارد.
خلاصه ماشینی:
"باورهای مذهبی-به دلایلی که خارج از موضوع این مقاله هستند-معمولا مرکزیت بسیاری دارند؛به همین دلیل است که یک موحد یا یک ملحد در مورد باور خود به وجود یا نبود خدا بسیار محافظهکار است؛به عبارت دیگر،باور خود را در مورد وجود یا نبود خداوند به سختی تغییر میدهد؛برای مثال جامعهی معتقدان به ادیان ابراهیمی را در نظر بگیرید؛باورهای مرکزی دینی مشترک افراد اینجامعه را با قدری تسامح میتوان چنین صورتبندی کرد؛«خدا وجود دارد و یک موجود -------------- (1).
به این ترتیب،دینیگرایی به عنوان یک نمونه از بومیگرایی به این معناست که اولا سعی کنیم تعبیرهایی از علم معاصر ارایه دهیم که با باورهای مرکزی اسلامی سازگار بوده،با آنها انسجام داشته باشند و در مرحلهی دوم اگر مشخص شد که برخی نظریههای علمی معاصر هیچ تعبیری نمیپذیرند که با باورهای مرکزی اسلامی سازگار باشد،تلاش کنیم نظریههای علمی جایگزینی را ارایه دهیم که بدون از دست دادن کفایت تجربی(به عبارت دیگر، بدون فدا کردن مشاهدات)،تعابیر سازگار و در حالت قویتر منسجم با باورهای مرکزی اسلامی بپذیرند؛مثلا نتیجهی اسلامیگرایی در مورد زیستشناسی تکاملی این است که سعی کنیم تعبیری از این اصل ارایه دهیم که با اعتقاد به تدبیر خداوند در امور جهان ناسازگار نباشد.
به همین دلیل است که بخش بزرگی از مباحث فلسفهی فیزیک،فلسفهی زیستشناسی و غیره را ابتدا،فیزیکدانان، زیستشناسان و دانشمندانی مطرح و بسط داده و میدهند که به بنیانهای متافیزیکی و معرفتشناختی نظریات خود علاقهمند هستند:از دکارت و نیوتن گرفته تا ماخ، اینشتین،هایزنبرگ و در دورهی معاصر هاوکینگ،ون فراسن و دیگران دانشمندان پیشروی که به تعابیر ممکن نظریاتشان توجه دارند،معمولا سعی میکنند فرمالیسمی ارایه کنند که پذیرای تعابیری باشد که با باورهای مرکزی آنها سازگار و در حالت قویتر دارای انسجام باشد."