چکیده:
قرآن در موارد فراوان، به زبان حجاز در عصر رسالت سخن میگوید و از تشبیهات و تمثیلات آن زمان بهره می گیرد، در عین حال، کتابی جاودانه و برای تمام زمان ها و مکان هاست. این دو مطلب چگونه با هم قابل جمع است؟ برخی از صاحب نظران، به دلیل نکته اول، قرآن را بازتاب فرهنگ زمانه میدانند و نسبت به جاودانگی آن تردید میکنند. نویسنده در این گفتار، دو دیدگاه کلی در این زمینه بیان می دارد و آن ها را نقد و بررسی می کند.
همچنین نمونه هایی از بازتاب فرهنگ زمانه را در این تشبیه و تمثیل ها می آورد و هدف قرآن را از این گونه تشبیه ها توضیح می دهد و نشان می دهد که طرح آنها با جاودانگی قرآن منافات ندارد
خلاصه ماشینی:
"در نهایت، اثبات میشود که در قرآن، در کنار این تشبیهات و تمثیلات، تشبیهات و تمثیلات عام نیز وجود دارد و ذکر این گونه از تشبیهات با صبغه عربی و جغرافیایی، با جاودانگی قرآن منافاتی ندارد و زبان هدایتی آنها، برای همه مخاطبان گسترده است.
در این صورت باید گفت: اگر قرآن وحی است و پیامبر 9 آن را از سوی خدا آورده است، آیا معنا دارد سخن باطل بگوید و طبق نظریه و اعتقاد باطل، استنتاج هدایتی و تربیتی کند؟ براساس این دیدگاه، قرآن از باب مسامحه و مماشات، عقاید و دانشهای مخاطبان عصر را برای رساندن سخن حق وجا انداختن در ذهن مخاطبان خود مطرح میکند و این است معنای این نکته که قرآن، بازتاب فرهنگ قوم است (:6 ص 112)؛ اما این دیدگاه صحیح نیست، زیرا: الف) کلمه «لسان» در لغت، به معنای «عضو مخصوصی است در دهان که وسیله سخن گفتن» است.
ب) دستهای دیگر با صبغه عربی است : قرآن در تشبیهات و تمثیلات خود از آب، گیاه، کوه، درخت، حیوانات واقسام موجودات و پدیدههایی که در طبیعت حجاز یافت میشد، سخن میگوید، یا از اعتقادات و عادات مردم آن عصراستفاده میکند، برای آنکه بتواند مطالب خود را در سطح فهم مخاطب و به گونهای ملموس برای آنان تبیین نماید و نقش تربیتی خود را ایفا کند و اثر خود را بگذارد؛ اما پیامی که این تمثیلات عرضه میکنند، به نوع انسان و فراگیر است؛ نه عربی."