خلاصه ماشینی:
"ش:یعنی شما فکر میکنید اگر بدیدن مادرش برود برای مشا مشکل ایجاد خواهد کرد؟ م:نه ما چنین فکر نمیکنیم ولی حمید خودش میگوید که مادرش به او گفته است که نامادریاش را اذیت بکند و به حرفهایش گوش ندهد و در خانه سروصدا راه بیندازد.
] جلسه سوم پنجشنبه 9/8/70 خانم حسنی به دلیل بیماری نتوانسته بود به مدرسه بیاید لذا جدول تنظیم شده را همراه با یک نامه بدون مضمون توسط حمید به دفتر مدرسه داده بود:«آقای محترم:شما که میگویید پلاستیک نکنید حمید را حالا که تمام رختخواب خودش و فرش 4x3 را خیس کرده است من چکنم و هنوز از دروغ گفتن دست برنداشته است و خودش را مانند بچههای یکساله لوس میکند هر کاری که انجام میدهد چه درست باشد چه نادرست میگوید به من چیزی نگویید و حتی تذکر هم ندهید میخواهم بدانم آیا شما خودتان فرزندی دارید که مانند حمید اینطور باشد و به حرف کسی گوش ندهد اگر دارید چگونه رفتار میکنید؟ خواهشمندم وضعیت مرا که از دیار دیگر به اینجا آمدهام در نظر بگیرید.
امضا *** همان روز با ایشان تلفنی گرفتم و دربارهء وضعی که پیشآمده بود صحبت و مجددا توصیهها را تکرار کردم و به ایشان یادآور شدم که در مصاحبهای که با حمید داشتم او هنوز شما را به عنوان مادر مهربان و قابل اعتماد نمیشناسد بهترین راه این است که شما در این فرصت پیشآمده ثابت کنید که او را دوست دارید و میخواهید در حق ایشان مادری کنید و انشاء الله در آیندهء نزدیک تلاش شما به نتیجه خواهد رسید."