خلاصه ماشینی:
"اگر چه اغلب با ستایش از آثار باستانی و تاریخی ایران و بخصوص معماری صفوی را برداشتهای متفاوتی داشته،عقاید مختلفی را عرضه میدارند که در آن معماری صفوی را بعنوان مظهری از هارمونیهای فضاهای معماری میشناسند،ولی بنظر من عواملی از معماری صفوی که باعث این دوگانگی روابط و جدائی انسان از محیط گردیدهاند بشرح زیر دستهبندی میشوند: (تصویرتصویر) 1-نماسازی و پوششهای پوستهای توجه به نما و پوسته ظاهری فضاهای معماری صفوی، معرفی کاشیها و نماسازیهای صفوی،وجود این پوشش سطحی عامل دوگانگجی ماهیت فضاها بوده عنصر کاذبی است که مسئله ظاهر و باطن منفک متفاوت را بوجود میآورد.
اگرچه میتوان این عقیده را در مورد نقوش روی سطوح کاشیکاری شده قبول کرد ولی در مورد احجام و فضاها کاملا عکس این مطلب صادق است،باین معنی که وجود نقاط جامد رؤوس قوسهای صفوی،و نقاط رأس گنبدها و نقاط برخورد چهار دیواریهای بسته میادین و باغهای صفوی،همگی نقاطی را در فضا منجمد و مستحجر نموده بالنتیجه فضا و حجمهای معماری را بصورت اشیاء تمامشده و کاملی مستحجر نمودهاند«بعکس فضاهای معرف فلسفه بودائی زن که با برخورداری از تداوم و وحدت خاص یک»«بیجائی» «هیچجائی»و بیفضائی را مطرح میکنند که انسان را بدرون خود سرگردان کرده بخود برمیگرداند.
این توجه بیحد به ظواهر زندگی صنعتی و فراموشی خاطر از اصول بنیادی فلسفه زندگی گذشته خود نه به دلیل برتری زندگی های ماشینی است که از غرب به ارمغان آمده بلکه جبری است تحمیلی که از عدم وجود فرصتی کافی برای خودشناسی و تجدید اتکاء به اصول و فلسفهای تازه و درخور و متناسب زندگی صنعتی و تکنولوژیک حاصل گردیده است."