خلاصه ماشینی:
"بعلاوه برای فردی که از قید ایمان به خدا آزاد است چه ضرورتی وجود دارد که به هنگام عمل،سایرین را با خود بسنجد و نتیجه بگیرد که اگر دیگران چون من رفتار کنند زیان این کار عمومیت مییابد و سرانجام به خود من نیز باز میگردد؟چه ضرورتی در میان است تا شخص مورد بحث اندیشهء مزبور را مبنای عمل قرار دهد و از نفع شخصی خویش صرف نظر کند؟گذشته از این او از کجا به یقین آگاه شود که همیشه و در هر مورد،دیگران بیکم و زیاد مانند وی رفتار میکنند تا از بیمعواقب اعمال،سایرین اعمال نادرست خود را ترک گوید؟ ثانیا،جواب مزبور نمیتواند«فداکاری»فرد را برای جامعه توجیه کند زیرا اساسا آدمی به خاطر این زندگی اجتماعی را بر زندگی فردی ترجیح میدهد و نمیرود به تنهائی در جنگلها زندگی کند که در جامعه بهتر و آسانتر به مقاصد خود دست مییابد."