خلاصه ماشینی:
"به فروشگاه کوچکی رفت تا لبی تر کند و گرم شود، اما از بد حادثه شماری از آشنایان قدیمش را در آنجا دید و اتراق کرد.
به فروشگاه کوچکی رفت تا لبی تر کند و گرم شود،اما از بد حادثه شماری از آشنایان قدیمش را در آنجا دید و اتراق کرد.
شاعر،مغلوب لرز و هذیان،در شب یکشنبه هفتم اکتبر 9481 در سی و هفت سالگی درگذشت و به این ترتیب صدای رسای یکی از بزرگترین قهرمانان ادبی جهان در اوج نبوغش خاموش شد؛نابغهیی که در«گربهء سیاه»این کلمات تقدیری را نوشته بود:«کدام بیماری با الکل پهلو میزند؟» پو انسان شوریدهیی بود و مانند آثارش مهر جاودانهء مالیخولیایی بر او حک شده بود.
کجکی نشستم،دستم را روی پشتی گذاشتم،و از پنجره زل زدم به در،پلهها را دو تا یکی آمده بودم پایین و به او گفته بودم که توی ماشین منتظر مینشینم.
-صبر کنم که چی؟ اشاره به کیوسک تلفن کنار خیابان کرد و گفت: -تلفن خانم دکتره را بگیر."