خلاصه ماشینی:
"ستایشگر ماشین و تحرک و دیگر نشانههای مدرنیته بودند، نمیخواستند هنر سرزمینشان با اتکا به نبوغ آبا اجدادی در سیر گذشتهء خود بماند و مهمترین خواستهء آنها رد و انکار مفاخر دیرینهیی بود که مانند یک ترجیعبند در گفتمانهای هنری ایتالیا تکرار میشد نظریهپرداز فوتوریسم،فیلیپو توماسو مارینتی، نیمچه شاعر و نویسندهء خود ساختهیی از اهالی میلان بود که مالیخولیای خودمهتری داشت.
بوتچونی نقطه نظرهای مارینتی را حرف دل خود می یافت و از آنجا که دست به قلمی هم داشت و پیشتر (به تصویر صفحه مراجعه شود) طبعآزماییهایی در عرصهء ادبیات کرده بود،در 0191 نخستین پیش نویس بیانیهء نقاشی فوتوریستی را نوشت که در واقع دنبالهء بیانیهء مارینتی محسوب میشد.
در این راه حتی سمبولیسم و امپرسیونیسم و هرگونه فرقهگرایی دیگر را نفی میکردند،اما هرگز در خیالاندیشیهای خود به این فکر نمیکردند که آیا با این ویرانگریها،جهان نو و تازه خواهد شد؟مسألهء اصلی آنها این بود که میخواستند فضا و نور و حرکت و سرعت را به طور همزمان بر یک سطح صاف و بیتحرک و تکبعدی نشان دهند؛این کاری بود کارستان و دستکم فوتوریستها از عهدهء انجام آن برنمیآمدند.
Robert Brian,Viking,London, 1973 (5)-بوتچونی بیشتر آثار Archipenko,Brancusi و Duchamp-Villon را مطالعه میکرد منابع: (به تصویر صفحه مراجعه شود) کلود روستین ترجمهء شهرزاد سلسله داستان کناره ابرها نهضت مقاومت شکی نداشت که قاتل ولفگانگ شلوندورف کسی نیست ملگر هانس فریش،آلمانی مرموزی که تا پیش از اشغال شهر کوچه ما،آبهویل،در ماه مه سال هزار و نهصد و چهل،به عنوان خرده بنکدار حبوبات فعالیت میکرد."