خلاصه ماشینی:
"باوجوداین،قوهای که انسان بر آن سرشته شده اکتسابی نیست،درحالیکه ویژگی تمییز،بودن آن است و این قوه اکتسابی خود بر دو گونه است:یکی آنکه بدان خوب از بد تمییز داده شود،و دیگری آنکه بدان افعال و عوارض نفسانی زشت یا زیبا محقق گردد،و این قسم اخیر را فارابی فیلسوف«خلق»نامیده و آن را چنین تعریف کرده است:«خلق عبارت است از آنچه که به وسیلهء آن از انسان کارهای پسندیده و ناپسند سر میزند»،با این شرط که این افعال و این تمییز از اصول ثابتی پیروی کند که مستلزم افعال و تمییز انسان در هر چیزی باشد،تا از این رهگذر ادامهء فعل پسندیده و درعینحال درستی و نیکویی تمییز امکان پذیر شود،به گونهای که«این قوت ذهنی برای ما ملکهای زوال ناپذیر شود»؛چه آنکه«خقل نیکو و قوت ذهن هردو فضیلت انسانی هستند».
» در اینجا روش به کار رفته برای پژوهشگر فلسفه-یعنی کسی که به دنبال سعادت حقیقی خویش است-ایجاب میکند که وی پیش از ورود به صناعت منطق مقدماتی را بپذیرد؛زیرا میان این مقدمات و علم منطق رابطهء همانندی است و منظور فیلسوف از این مقدمات صناعت نحو است،چرا که«با این صناعت درستی آنچه آ دمی بدان سخن میگوید دانسته میشود و توانایی سخن گفتن درست آنگونه که در میان اهل هریک از زبانها معمول است،به دست میآید»."