چکیده:
باتوجه به علل و عواملی که نظریهپردازان برای آغاز و تداوم همگرایی در یک منطقه عنوان نمودهاند از جمله؛عوامل داخلی،منطقهای،بینالمللی،سیاسی،اقتصادی،فنی،اجتماعی و فرهنگی،...دو عامل اساسی عملگرایی و ملاحظات سیاسی-امنیتی و قدرتهای حامی باعث ایجاد و تداوم همکاری و همگرایی منطقهای در دو سازمان همکاری شانگهای و اتحادیه آ.سه.آن گردیده است.امور امنیتی و اوضاع خاص دو منطقه آسیای جنوب شرقی و آسیای مرکزی و همچنین ساختار نظام بینالمللی حاکم،سرنوشت دو سازمان مذکور را تحت تاثیر قرار داده است.
خلاصه ماشینی:
"هرچند به علت مشکلات عدیده نتوانست در دوره سوکارنو به این مهم دست یابد با سقوط سوکارنو و روی کارآمدن سوهارتو و اتخاذ سیاست نظم نوین وی و تلاش برای خروج از انزوای سیاسی و بازسازی اقتصادی،زمینههای لازم برای رسیدن به انگیزه اصلی رهبری منطقه فراهم شد، مالزی را نیز انگیزههای ذیل به همکاری و همگرایی بیشتر با کشورهای منطقه دعوت میکرد: تلاش برای رسمیت شناساندن فدراسیونی که با اتحاد مالایا،سنگاپور،صباح( HABAS )و سارواک( KAWARAS )در 1963 تشکیل داده بود تلاش برای تنش زدایی و عادیسازی روابط با همسایگان،تلاش برای نیل به توسعه اقتصادی سنگاپور بعد از مدت دو سال عضویت در فدراسیون مالزی در سال 1965 اعلام استقلال نمود،لیکن جمعیت کم و وسعت اندک این کشور باعث شد تا به خاطر حفظ امنیت خود رو به همکاری منطقهای بیاورد.
اولویتهای سازمان و تحولات منطقهای با نگاهی به عملکرد،فعالیتها،موضعگیریهای رسمی و غیررسمی اعضای شانگهای بخصوص روسیه و چین در طول دوره فعالیت شانگهای به نظر میرسد سازمان شانگهایهای بعد از حل مسائل ارضی و مرزی بین اعضا،مبارزه با تروریسم،جدایی طلبی و افراط گرایی(که به شر سهگانه معروفاند)و علاوه بر این مقابله با یکجانبهگرایی امریکا در منطقه را در اولویتهای خود قرار داده است.
علاوه بر این امریکا تحت عنوان حمایت از حقوق بشر و دمکراسی و از طریق اعطای کمکهای مالی به گروهها،احزاب سیاسی و سازمانهای غیردولتی و تبلیغات گروهی در رسانهها در جهتدهی به مطالب مردم در راستای منافع و گسترش نفوذ خود تلاش میکند، با نفوذ خود در آسیای مرکزی و قفقاز بر قدرتهای روسیه،چین،ایران و نفوذ آنها در منطقه مذکور کنترل داشته باشد(کسایی،1384،217)نظریهپردازان امریکا تسلط بر این منطقه را برای اعمال حاکمیت خود ضروری میدانند؛برژنسکی در کتاب خود تحت عنوان صفحه بزرگ شطرنج:برتری آمریکا و الزامات ژئواستراتژیک آن،اروآسیا را مرکز قدرت جهان محسوب کرده و معتقد است هر قدرتی در اورآسیا مسلط شود،میتواند دیگر مناطق پیشرفته و دارای اقتصاد پویا را کنترل کند."